کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُمى یَک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کمی
لغتنامه دهخدا
کمی . [ ک َ ] (اِ) مخفف کمین است که پنهان شدن به قصد شکار و غیره باشد. (برهان ). مخفف کمین است که جای پنهان به قصد شکار و غیره باشد.(آنندراج ). کمین بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ، ص 523)(صحاح الفرس ). کمینگاه . (ناظم الاطباء) : ای حقه ٔ نابسوده ٔ مروار...
-
کمی
لغتنامه دهخدا
کمی . [ ک َ ] (حامص ) معروف است که در مقابل بسیاری باشد. (برهان ) (آنندراج ). قلت . ضد کثرت و بسیاری . اندکی . (ناظم الاطباء). کم بودن . اندکی . قلت . مقابل افزونی و بسیاری و فراوانی . (فرهنگ فارسی معین ). قلت . ندرت . شذوذ. نزارت . اندکی . مقابل بیش...
-
کمی
لغتنامه دهخدا
کمی . [ ک َ می ی ](ع ص ) دلاور یا مرد با سلاح . ج ، کُماة و اکماء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شجاع و دلاور وبا سلاح . (ناظم الاطباء). دلاور و دلیر که با سلاح باشد. (غیاث ). دلاور. (نصاب ). سلاح پوشیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).م...
-
کمی
لغتنامه دهخدا
کمی . [ ک َم ْ می ] (ص نسبی ) چندی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).منسوب به کَم ّ. (ناظم الاطباء). و رجوع به کم شود.
-
کمی
لغتنامه دهخدا
کمی . [ ک َم ْی ْ ] (ع مص ) نهان داشتن گواهی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم متن اللغة). پنهان داشتن گواهی خود را. (ناظم الاطباء). پنهان داشتن گواهی خود را و گوینداختصاص به گواهی ندارد. (از اقرب الموارد). || فروپوشیدن خود را در زره و خود. (...
-
کمی
لغتنامه دهخدا
کمی . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کندوان است که در بخش ترک شهرستان میانه واقع است و 229 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کمی بیشی
لغتنامه دهخدا
کمی بیشی . [ ک َ ] (اِ مرکب ) خلاصه ٔ جمعبندی فرد حساب از زیادی و یا کمی . (ناظم الاطباء).
-
کمی آباد
لغتنامه دهخدا
کمی آباد. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلخوران است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 284 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
دست کمی
لغتنامه دهخدا
دست کمی . [ دَ ک َ ] (حامص مرکب ) حالت دست کم . کمی . نقصان . و رجوع به دست کم در ترکیبات دست شود.
-
نان کمی
لغتنامه دهخدا
نان کمی . [ ک ُ ] (ص مرکب ) در تداول مردم فارس ، کسی که از زحمت خود می تواند شکم خود را سیر کند. (فرهنگ نظام ).