کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَاظِمِينَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کاظمین
لغتنامه دهخدا
کاظمین . [ ظِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کاظم .- کاظمین غیظ ؛ فروخورندگان خشم . و رجوع به کاظم شود.
-
کاظمین
لغتنامه دهخدا
کاظمین . [ ظِ م َ ] (اِخ ) امام موسی (ع ) و امام محمد تقی (ع ). (فرهنگ نظام ذیل لغت کاظم ). در ائمه ٔ اثنی عشریه لقب جوادین است چون لقب هر دو امام کاظم است .
-
کاظمین
لغتنامه دهخدا
کاظمین . [ ظِ م َ ] (اِخ ) کاظمیه . شونیزی صغیر. (تاریخ کاظمین ص 16). مدفن امام موسی کاظم (ع ) و امام محمد تقی (ع ) که شهر کوچکی است پهلوی بغداد. (فرهنگ نظام ذیل لغت کاظم ). مقابر قریش است که سپس مدفن حضرت امام موسی الکاظم امام هفتم شیعه ٔ اثناعشریه ...
-
جستوجو در متن
-
کاظمیه
لغتنامه دهخدا
کاظمیه . [ ظِ می ی َ ] (اِخ ) کاظمین . رجوع به کاظمین شود.
-
جوادین
لغتنامه دهخدا
جوادین . [ ج َ دَ ] (اِخ ) لقب امام موسی الکاظم و امام محمد تقی است که در کاظمین در جوار هم مدفونند. رجوع به جواد و کاظم در این لغت نامه و رجوع به تاریخ کاظمین عباس فیض شود.
-
بلدة
لغتنامه دهخدا
بلدة. [ ب َ دَ ] (اِخ ) قریه ای در چندفرسنگی کاظمین ، و مدفن سیدمحمدبن امام علی النقی بدانجاست . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
خان نجار
لغتنامه دهخدا
خان نجار. [ ن َج ْ جا ] (اِخ ) منزلی از منازل کاروانی میان کرمانشاهان و کاظمین و ظاهراً در عراق عرب است .
-
محمدرضا
لغتنامه دهخدا
محمدرضا. [ م ُ ح َم ْ م َ رِ ] (اِخ ) (سید...) شبر از علمای قرن سیزدهم هجری . او راست تفسیری بر قرآن کریم . وی به سال 1230 هَ . ق . در کاظمین درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد. (از ریحانة الادب ).
-
حسن آل یاسین
لغتنامه دهخدا
حسن آل یاسین . [ ح َ س َ ن ِ ل ِ ] (اِخ ) کاظمی فقیه که در کاظمین به سال 1308 هَ . ق . درگذشت . از فقهای شیعه است . او راست : الاسرار الفقهیه و جز آن . (ذریعه ج 2 ص 53 و...).
-
کاظم
لغتنامه دهخدا
کاظم . [ ظِ ] (ع ص ) ج ، کُظَّم . (منتهی الارب ). و کاظمین . خاموش و فروخورنده ٔ خشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حلیم و بردبار. ساکت : الذین ینفقون فی السراء والضراء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و اﷲ یحب المحسنین . (قرآن 134/3). و انذزهم یوم ...
-
مقابر قریش
لغتنامه دهخدا
مقابر قریش . [ م َ ب ِ رِ ق ُ رَ ] (اِخ ) مقبره ای است در بغداد و قبر موسی بن جعفر (ع ) در همین جاست . منصور چون شهر بغداد بنا کرد این محل را مقبره قرار داد. (از معجم البلدان ). نام گورستان و محله ای بزرگ بود دارای بارو در بغداد. جعفربن منصور عباسی د...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن محمد عاملی صیداوی . وی به عراق شد و به کاظمین سکونت جست . شیخ حر در «أمل الاَّمل » گوید: وی شیخی عالم عابد صالح و فاضل بود. (روضات الجنات ص 330 ذیل ترجمه ٔ صالح بن حسن جزائری ).
-
حسین کرهرودی
لغتنامه دهخدا
حسین کرهرودی . [ ح ُ س َ ن ِ ک َ ؟ ] (اِخ ) ملا محمد... ابن محمد مهدی بن محمد اسماعیل سلطان آبادی . او راست : «اجوبه مسائل ». وی شاگرد میرزا حسن شیرازی در سامرا بود و در کاظمین 1314 هَ . ق . درگذشت . (ذریعه ج 1 ص 276 و ج 2 ص 107).
-
قاضی بخاری
لغتنامه دهخدا
قاضی بخاری . [ ب ُ ] (اِخ ) علی ، مکنی به ابوطالب . وی قاضی القضاة بغداد و دانشمندی صاحب نفوذ و قدرت بود. او به سال 593 هَ . ق . وفات یافت . جسد وی به کاظمیه نقل شد و در مقبره ٔ مخصوصی که تا چند قرن هم باقی و به نام وی معروف بود مدفون گردید. (تاریخ ک...