کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوژی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوژی
لغتنامه دهخدا
کوژی . (اِ) آبگیر. غفچی . آبدان . ژی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوزی و ژی شود.
-
کوژی
لغتنامه دهخدا
کوژی . (حامص ) دوتایی . (زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حُدبه . احدیداب . خمیدگی . کوژ بودن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ز کوژی پشت من چون پشت پیران ز سستی پای من چون پای بیمار. فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 217).و رجوع به کوژ و کوزی شود. || چی...
-
جستوجو در متن
-
فرصة
لغتنامه دهخدا
فرصة. [ ف َ ص َ] (ع اِ) خسته یا هسته ٔ مقل و آن اخص از فرص است . || بادی که کوژی آرد در پشت . (منتهی الارب ). بادی که کوژی از آن بود و از این معنی است که گویند: فلان اًن فاتته الفُرصةاخذته الفَرصة. (اقرب الموارد). رجوع به فرص شود.
-
قوس
لغتنامه دهخدا
قوس . [ ق َ وَ ] (ع اِمص ) کوژی پشت . (منتهی الارب ). || (مص ) کوژپشت شدن . (از اقرب الموارد).
-
چفته پشتی
لغتنامه دهخدا
چفته پشتی . [ چ َ ت َ / ت ِ پ ُ ](حامص مرکب ) کوژی . پشت خمی . قوز داشتن . خمیده پشت بودن . منحنی بودن پشت . و رجوع به چفته و چفته پشت شود.
-
دخشن
لغتنامه دهخدا
دخشن . [ دَ ش َ ] (ع ص ) مرد درشت گویی که از کلمه ٔ «دخش » مأخوذ و حرف «ن » آن زاید است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) کوژی پشت . (منتهی الارب ).
-
احدیداب
لغتنامه دهخدا
احدیداب . [ اِ ] (ع مص ) کوزپشت گردیدن . (منتهی الارب ). کوژی . دوتائی . (زوزنی ). || خمیدن . کج شدن . خمیدگی . کجی . || احدیداب رَمل ؛ خم گرفتن ریگ توده . (منتهی الارب ). اِحدِباب .
-
نوانی
لغتنامه دهخدا
نوانی . [ ن َ وا ] (حامص ) نوان بودن . رجوع به نوان شود. || ناتوانی : بر حسرت شاخ گل در باغ گوا شدبیچارگی و زردی و کوژی و نوانیش . ناصرخسرو.- نوانی گرفتن ؛ خمیدن . خم شدن . دوتا گشتن : تن ماه چهره گرانی گرفت روان زادسروش نوانی گرفت .اسدی .
-
فرسة
لغتنامه دهخدا
فرسة. [ ف َ س َ ] (ع اِ) باد که در پشت نشیند. (منتهی الارب ). باد کوژی ، چه آن پشت را فرومیکوبد و بعضی به کسر حکایت کرده اند. (اقرب الموارد). || ریشی است که در گردن برآید. (منتهی الارب ). خنازیر. (یادداشت به خط مؤلف ). ریشی یا قرحه ای که بر گردن برآ...
-
خمیدگی
لغتنامه دهخدا
خمیدگی . [ خ َ دَ / دِ ] (حامص ) انحناء. اعوجاج . کجی . پیچیدگی . (ناظم الاطباء). دوتایی . خفتگی . چفتگی . دولایی . خوهلی . انحناء. انعطاف . خمی . بخمی . کوژی . احدیداب . (یادداشت بخط مؤلف ): || لنگیدگی . (یادداشت بخط مؤلف ): خماع ؛ خمیدگی کفتار در...
-
حدب
لغتنامه دهخدا
حدب . [ ح َ دَ ] (ع ص ، اِ) گوزی پشت . (منتهی الارب ). گوژی . کوزی . فرورفتن سینه با برآمدن پشت . برآمدن پشت با فرورفتن سینه و شکم . کوژی . برآمدن پشت و فروشدن سینه . گوژپشت گردیدن . کوزپشتی . مقابل قعس . || گیاه بهمی که ریخته متراکم گردد. || سختی سر...
-
کوزی
لغتنامه دهخدا
کوزی . (اِ) بمعنی آبگیر و تالاب و استخر باشد و به عربی شمر خوانند. (برهان ) (آنندراج ).آبگیر و تالاب و استخر. (ناظم الاطباء). || (حامص ) خمیدگی پشت . (ناظم الاطباء). انحناء. کوزی پشت . حَدَب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): فرصة؛ باد که کوزی آرد در پشت...
-
شلجمی
لغتنامه دهخدا
شلجمی . [ ش َ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به شلجم . به شکل شلجم . (یادداشت مؤلف ). || اگر دو قوس از دایره بر سطحی محیط شود که هر دو از نصف دایره طولشان بیشتر باشد و انحداب یا کوژی آن دو در دو جانب باشد آن شکل را شلجمی گویند. (فرهنگ فارسی معین ). به شکل شل...
-
انحنا
لغتنامه دهخدا
انحنا. [ اِح ِ ] (ع اِمص ) خمیدگی و کجی و اعوجاج . (ناظم الاطباء). خمیدگی . (از اصطلاحات فرهنگستان ). کجی . اعوجاج . چفتگی . (فرهنگ فارسی معین ). بخمی . کوژی . دوتایی . دوتاهی . دولایی . خوهلی . کژی . (یادداشت مؤلف ) : ابیات من چو تیر است از شست طبع...