کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوز شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوز شدن
لغتنامه دهخدا
کوز شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گوژ شدن . خمیده شدن . خمیده شدن قامت .خم و کج شدن بالا. جفته و منحنی شدن قد : شده کوز بالای سرو سهی گرفته گل سرخ رنگ بهی . فردوسی .وتخته [ بر عضو شکسته ] بیش از پنج روز بر نباید نهاد مگر آنجا که ترسند که عضو کوز شود. (...
-
واژههای مشابه
-
گنبد کوز
لغتنامه دهخدا
گنبد کوز. [ گُم ْ ب َ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : میل در سرمه دان نرفته هنوزبازیی بازکرد گنبد کوز. نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 312).رجوع به گنبد گوز شود.
-
کوز گردیدن
لغتنامه دهخدا
کوز گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
نیم کوز
لغتنامه دهخدا
نیم کوز. (ص مرکب ) کوزپشت . خمیده پشت . (آنندراج ). مرد کوزپشت . (ناظم الاطباء). کسی که اندکی پشتش منحنی باشد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
جزع بنی کوز
لغتنامه دهخدا
جزع بنی کوز. [ ج َ ع ُ ب َ ] (اِخ ) از دیار بنی ضباب است به نجد و تا آنجا دو روز راه است به یک طریق . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
گوژ گشتن
لغتنامه دهخدا
گوژ گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب )گوژ (کوز) شدن . گوز شدن . خمیده شدن . منحنی شدن . دوتو شدن . کمانی شدن . خمیدن . خمیدگی یافتن : گوژ گشتن با چنان حاسد بود از راستی باژگونه راست آید نقش گوژ اندر نگین .منوچهری .
-
کنده شدن
لغتنامه دهخدا
کنده شدن . [ ک ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بند شدن . (غیاث ) (آنندراج ) : کنده شده پای و میان گشته کوزسوخته ٔ روغن خویشی هنوز.نظامی .
-
دولا
لغتنامه دهخدا
دولا. [ دُ ] (ص مرکب ) دوتاه . (ناظم الاطباء). کوز. کوژ. منحنی . دوتاه . دوتا. خم . بخم . خمیده . دوتو. دوتوی . دوته . (یادداشت مؤلف ). || مضاعف و دولای . (ناظم الاطباء).- دولا شدن ؛ خمیدن . دوتو شدن . خم شدن . خم آوردن . دوتا شدن . منحنی شدن . (یا...
-
سر بر زانو نشستن
لغتنامه دهخدا
سر بر زانو نشستن . [ س َ ب َ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از مراقبه . (برهان ) (آنندراج ). || کنایه از غمگین نشستن . (برهان ). کنایه از غمگین و متألم نشستن . (آنندراج ). || کنایه از کوز شدن یعنی پشت خم گردیدن . (برهان ) (آنندراج ).
-
دراز شدن
لغتنامه دهخدا
دراز شدن . [ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) یازیدن . طول پیدا کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). امتداد یافتن . کشیده شدن . اِستطالة. (دهار). اِمِّتار. اَمتداد.اِنسراب . تَطاول . تَمَتّی . تَمَطّی . صَلهبة. (منتهی الارب ). طِوال . (دهار). طول . (تاج المصادر بیهقی...
-
غوز
لغتنامه دهخدا
غوز. (اِ) برآمدگی سخت وزشت که بر پشت برخی از مردم باشد. پشت خمیده و دوتاشده . قوز. کوز. کوژ. کُل . رجوع به قوز و کوژ شود.- سر غوز افتادن ؛ به لجاج ناچار شدن .- غوز بالای غوز ؛ زشتی ، رنج ، زیانی بر سر زشتیی یا رنجی یا زیانی و امثال آن . رجوع به قوز ...
-
فرازآمدن
لغتنامه دهخدا
فرازآمدن . [ ف َ م َ دَ ] (مص مرکب ) نزدیک شدن : تا زنده باشی کس فراز تو نیارد آمد. (مجمل التواریخ و القصص ).از درخت باردارش بازنشناسی ز دورچون فرازآیی بدو در زیر برگش بار نیست . ناصرخسرو.فرازآمد به گرد بارگه تنگ به تندی کرد سوی خسرو آهنگ . نظامی . |...
-
دوتاه
لغتنامه دهخدا
دوتاه . [ دُ ] (ص مرکب ) مضاعف . (ناظم الاطباء). ضعف . (ناظم الاطباء) (دهار) (زمخشری ). || دولا؛ جامه ٔ دوتاه دار. (یادداشت مؤلف ). || دولا و خمیده و منحنی و دوتو. (آنندراج ). چفته .خم . خم شده . کوژ. کوز. دوتا. دوته . (یادداشت مؤلف ).مقابل آخته و ...