کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کود کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کود کردن
لغتنامه دهخدا
کود کردن . [ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوت کردن . بر روی یکدیگر ریختن تا چون خرمنی یا گنبدی شود. پر کردن بیش از لبه ٔ ظرف و عرب نیز این کلمه را گرفته است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوت کردن شود.
-
واژههای مشابه
-
کؤد
لغتنامه دهخدا
کؤد. [ ک َ ئو ] (ع ص ) کؤود. رجوع به کَؤود شود.
-
کود دادن
لغتنامه دهخدا
کود دادن . [ دا دَ ] (مص مرکب ) ریختن کود به زمین برای ازدیاد محصول زراعتی یا به دست آوردن نوع بهتر از محصولات و رجوع به کود شود.
-
جستوجو در متن
-
کپه کردن
لغتنامه دهخدا
کپه کردن . [ ک ُپ ْ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرد کردن بر فراز یکدیگر. کوت کردن . کود کردن . خرمن کردن . توده کردن . قبه کردن . تل کردن . (یادداشت مؤلف ). روی هم انباشتن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کوت کردن
لغتنامه دهخدا
کوت کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توده کردن . روی هم انباشتن . (فرهنگ فارسی معین ). بر هم نهادن چون خرمنی خرد یابزرگ . تل کردن . کپه کردن . قبه کردن . چون نیم کره ای فراهم کردن . بر هم نهادن چیزی را بر زمین یا بر ظرفی بدان سان که برسوی آن اندکی به است...
-
کوت
لغتنامه دهخدا
کوت . (اِ) کود که بدان کشت را نیرو دهند. (ناظم الاطباء). کود. رشوه . نیرو. بار. انبار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کود شود. || (ص ) مجموع . انباشته . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوت کردن شود. || پر، با برآمدگی از لب ظرف . مقابل سیله . ف...
-
زبل
لغتنامه دهخدا
زبل . [ زَ ] (ع مص ) اصلاح کشت با زِبل و مانند آن . و صریح مصباح آن است که از باب قعد و هم در آن کتاب زبول را مصدر دیگر این فعل یاد کرده است . (اقرب الموارد). زبل اصلاح زمین است بوسیله ٔ سرگین . (از نهایه ٔ ابن اثیر). سرگین افکندن بر زمین برای اصلاح ...
-
دمل
لغتنامه دهخدا
دمل . [ دَ ] (ع مص ) اصلاح کردن زمین و یا نیرو دادن آن به سرگین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). سرگین در زمین زدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ). بار به زمین دادن . کود دادن به زمین . (یادداشت مؤلف ). || اصل...
-
عمارت کردن
لغتنامه دهخدا
عمارت کردن . [ ع َ / ع ِ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بنا کردن . (ناظم الاطباء). ساختن . برآوردن : بنای مدرسه ای فرموده بود [طغرل بیک سلجوقی ]، بنزدیک بازار سراجان ، و آن را عمارت میکردند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 3).پلی شناس جهان را و تو رسیده بر...
-
عمارة
لغتنامه دهخدا
عمارة. [ ع ِ رَ ] (ع مص ) آباد داشتن و آباد کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مأهول و مسکون گرداندن . (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة): عمارةالبلدان من عدل السلطان . (امثال و حکم دهخدا از عقدالعلی ). || لا...
-
کید
لغتنامه دهخدا
کید. [ ک َ ] (ع مص ) بد سگالیدن . (ترجمان القرآن ). بد سگالیدن . مکید و مکیدة مثله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خدعه کردن با کسی و مکر کردن با او. (ناظم الاطباء):کاده یکیده کیداً؛ خدعه و مکر کرد با وی . مکیدة اسم است از آن . (از اقرب الموارد). || ...
-
کشی
لغتنامه دهخدا
کشی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص ) عمل کشیدن و همواره بصورت ترکیبی استعمال میشود در تمام معانی اعم از نقل و حمل یا تحمل یا پیمودن و نظایر آن . (یادداشت مؤلف ).- آب کشی ؛ عمل کشیدن آب . استخراج آب از چاه . بیرون آوردن آب از آب انبار.- || عمل حمل آب . عمل ب...
-
مد
لغتنامه دهخدا
مد. [ م َدد ] (ع مص ) کشیدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 78) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). طولانی کردن و کشیدن حرف را. (از اقرب الموارد).- مد صوت ؛ کشیدن آواز. (یادداشت مؤلف ). || جذب کردن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || گستردن و فراخ ک...