کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کهننمون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نمون
لغتنامه دهخدا
نمون . [ ن َم ْ مو ] (ع ص ، اِ) ج ِ نم . رجوع به نَم ّ شود.
-
نمون
لغتنامه دهخدا
نمون . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف ) نماینده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هادی . دلیل . (ناظم الاطباء).- رهنمون ؛ هادی راه . (ناظم الاطباء). راه نماینده . راهنمای . رهنما. || نشان دهنده . نمای ، در ترکیب های : ظفرنمون ، معجزنمون ، حسن نمون ، به معنی نما...
-
کهن
لغتنامه دهخدا
کهن . [ ک َ ] (اِ) قنات ، و امروز نیز در کرمان به همین معنی متداول است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آنچه ... در چاخویی پیدا می کرده اند ایثار می نموده اند... ناگهان کهن فرودآمده و ایشان در آن زیر مانده اند. (مزارات کرمان ص 114، از یادداشت ایضاً...
-
کهن
لغتنامه دهخدا
کهن . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خنامان است که در شهرستان رفسنجان واقع است و 111 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
کهن
لغتنامه دهخدا
کهن . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهبنان است که در بخش راور شهرستان کرمان واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
کهن
لغتنامه دهخدا
کهن . [ ک ُ هََ / هَُ ] (ص ) مقابل نو، و با لفظ شدن مستعمل . (آنندراج ). قدیم و دیرینه و فرسوده . (ناظم الاطباء). دیرینه . قدیم .مقابل نو و تازه . (فرهنگ فارسی معین ). کُهُن [ در قدیم ] ، کُهَن = کهنه . پهلوی ، کهون . در اوراق مانوی (پهلوی )، قهون (ک...
-
نصیحت نمون
لغتنامه دهخدا
نصیحت نمون . [ ن َ ح َ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) پند نماینده . اندرزکننده . (ناظم الاطباء).
-
نمون کردن
لغتنامه دهخدا
نمون کردن . [ ن ُ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )نمودن . اظهار کردن . بازگفتن . شرح دادن : دبیری را همانگه نزد خود خواندسخن های چو زهر از دل برافشاندز شهر و با همه شاهان نمون کردکه بی دین چون شد و زنهارچون خورد.فخرالدین اسعد.
-
کهن بازار
لغتنامه دهخدا
کهن بازار. [ ک ُ هَم ْ / هُم ْ ] (اِ مرکب ) بازار کهن . بازار قدیمی . || کهن بازار؛ (ص مرکب ) در بیت زیر از خاقانی ظاهراً کنایه از سوداگر قدیمی ، زیرک و حیله گر در معامله ، آنکه در معامله فریب نخورد، آنکه در سوداگری سابقه ٔ ممتد دارد، آمده است : نقد ...
-
کهن خرابات
لغتنامه دهخدا
کهن خرابات . [ ک ُ هََ / هَُ خ َ ] (اِ مرکب ) خرابات قدیمی . (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از دنیای فانی . (برهان ) (آنندراج ). دنیا. (ناظم الاطباء).
-
کهن سرا
لغتنامه دهخدا
کهن سرا. [ ک ُ هََ / هَُ س َ ] (اِ مرکب ) کنایه از دنیا. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کهن سکه
لغتنامه دهخدا
کهن سکه . [ ک ُ هََ / هَُ س ِک ْ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) سکه ٔ کهن . سکه ٔ قدیمی . سکه ٔ کهنه : وآن دگر فصل خطبه ٔ نبوی کاین کهن سکه زو گرفت نوی .نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 22).
-
کهن شدن
لغتنامه دهخدا
کهن شدن . [ ک ُ هََ / هَُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پیر شدن . سالخورده شدن . پیر و فرتوت گشتن : نماند تو را با پدر جنگ دیرکهن شد مگر گردد از جنگ سیر. فردوسی .جهاندار گرشاسب چون شد کهن نریمان ز کوپال گفتی سخن . فردوسی .- کهن شدن روی ؛ افسرده ودژم گشتن چهره...
-
کهن فرش
لغتنامه دهخدا
کهن فرش . [ ک ُ هََ / هَُ ف َ ] (اِ مرکب ) فرش قدیمی . (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از زمین است که به عربی ارض گویند. (برهان ) (آنندراج ). کنایه از زمین . ارض . (فرهنگ فارسی معین ) : جای و علفش نه زین کهن فرش از خوشه ٔ چرخ و گوشه ٔ عرش .خاقانی (تحفة...
-
کهن کردن
لغتنامه دهخدا
کهن کردن . [ ک ُ هََ / هَُ ک َ دَ ] (ص مرکب ) پیر کردن : دیر بماندم در این سرای کهن من تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن . ناصرخسرو.رجوع به کهن شدن شود. || فرسوده کردن . از کارآمدگی چیزی کاستن : بر کهن کردن همه نوهاای برادر موکل است دهور.ناصرخسرو.