کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ملوح
لغتنامه دهخدا
ملوح . [ م ِل ْ وَ ] (ع اِ) مخفف مِلواح : گرم رو در راه عشق و با خرد صحبت مجوی کنگ اگر خواهی که گیری ملوح از شاهین مکن . سنائی (دیوان چ مصفا ص 268).رجوع به ملواح شود.
-
خشک سپوز
لغتنامه دهخدا
خشک سپوز. [ خ ُ س ِ ] (نف مرکب ) آن که بوقت جماع با امردان موضع جماع را تر نکند : منم کلوک خرافشار و کِنگ خشک سپوز.(از فهرست دیوان سوزنی ).
-
کلوک
لغتنامه دهخدا
کلوک . [ ک َ ] (اِ) کودک بود امرد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 303). پسر امرد را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). امرد بی حیا که کنگ نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ) : تا یکی خم بشکند ریزه شود سیصد سبوتامرد پیری به پیش او مرد سیصد کلوک .عسجدی (از لغت ...
-
سپوز
لغتنامه دهخدا
سپوز. [ س ِ / س َ / س ُ ] (نف مرخم ) سپوزنده و خلاننده و درج کننده ، و همیشه بطور ترکیب استعمال میشود (ناظم الاطباء): جان سپوز؛ حیات بخش : خورش دادشان اندکی جانسپوزبدان تا گذارند روزی بروز. فردوسی .- خشک سپوز : منم کلوک خرافشار کنگ خشک سپوز. سوزنی .-...
-
غازیپور
لغتنامه دهخدا
غازیپور. (اِخ ) نام شهر مرکزی ایالت بنارس که از ایالات شمال غربی هندوستان است در 74 هزارگزی از شمال شرقی بنارس در ساحل چپ از رود کنگ و 58855 تن نفوس ، یک کاخ بسیار زیباو بناهای آباد پر تکلف دارد. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
دزهرچ
لغتنامه دهخدا
دزهرچ . [ دِ هََ / دِ هَُ / دِ زَ رَ ] (اِخ ) قبله ٔ پیشینیان باشد و آن رابه سریانی ایلیا خوانند و به عربی بیت المقدس گویند.(برهان ). در انجمن آرا و آنندراج قول برهان رد شده صحیح آن دزهوخ دانسته شده است . رجوع به دزهوخ و دزهوخت کنگ و دژهوحَت شود. || ...
-
گزیر
لغتنامه دهخدا
گزیر. [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔبخش لنگه ٔ شهرستان لار واقع در 27000گزی شمال باختر لنگه ، کنار راه عمومی لنگه به بندر کنگ . هوای آن گرم و دارای 950 تن سکنه است . آب آن از چاه و باران تأمین میشود. محصول آن غلات ، خرما و جزئی سبزیجات و شغ...
-
جهن
لغتنامه دهخدا
جهن . [ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) نام پسر چهارم افراسیاب پادشاه ترکستان . (فرهنگ شاهنامه ) : چو از جهن بشنید پیغام شاه همی کرد چندان بدو در نگاه . فردوسی .جهن پس از فتح کنگ دژ و بیکن به دست کیخسرو گرفتار گردید وپس از قتل فراسیاب دیگرباره کیخسرو حکومت ترکستا...
-
لمزان
لغتنامه دهخدا
لمزان . [ ل َ م َ ] (اِخ ) (رودخانه ٔ...) نامی که به قسمی از رودخانه ٔ اسیر دهند، بدین ترتیب که رودخانه ٔ اسیر که آبی شور دارد چون به صحرای گله دار رسد آن را رود شور گله دار نامند... و چون به قریه ٔ کمشک رسد رودخانه ٔ کمشک نامیده می شود و چون به قریه...
-
غالیدن
لغتنامه دهخدا
غالیدن . [ دَ ] (مص ) غلطیدن . (برهان ). || غلطانیدن . (برهان ). غلتانیدن . گردانیدن به پهلو. از پهلو به پهلو غلطانیدن . صاحب برهان ذیل «غالد» آرد: ماضی غلطانیدن باشد عموماً و کسی که بر سبیل عشرت همچون عاشق و معشوق خود را از این طرف به آن طرف و از آن...
-
بهشت گنگ
لغتنامه دهخدا
بهشت گنگ . [ ب ِ هَِ ت ِ گ َ ] (اِخ )دارالملک افراسیاب . (برهان ). نام شهری بوده در دارالملک افراسیاب . (ناظم الاطباء). از کتب تاریخی و ادبی ما برمی آید که در «گنگ دژ» در خوارزم (خیوة حالیه ) واقع بوده است . در فصل 29 بند 10 بندهش آمده : کنگه دیز در ...
-
کنگر
لغتنامه دهخدا
کنگر. [ ک ِ گ ِ ] (اِ) نام سازی است و آن را بیشتر مردم هندوستان نوازند و آن را کنگری گویند. (برهان ) (جهانگیری ).نام سازی است که در هندوستان غالباً نوازند. (آنندراج ). نام سازی است که آن را کنگره و کنگری نیز گویندو اهل هند نوازند. (فرهنگ رشیدی ). ساز...
-
کولنگ
لغتنامه دهخدا
کولنگ . [ ل َ ] (ص ) با ثانی مجهول ، حیز و مخنث و پشت پایی را گویند. (از برهان ). به واو مجهول ، به معنی هیز و مخنث و مأبون . (آنندراج ). حیز و مخنث . (فرهنگ رشیدی ). حیز و مخنث و مأبون . (ناظم الاطباء). مخنث . هیز. پشت پایی . امرد. (فرهنگ فارسی مع...
-
لنگه
لغتنامه دهخدا
لنگه . [ ل ِ گ ِ ] (اِخ ) نام دهستان حومه ٔ بخش لنگه ٔ شهرستان لار. این دهستان در جنوب خاوری بخش در جلگه ، مشرف به خلیج فارس واقع و از شمال به ارتفاعات دین ، تنگ کوه و پل غار متکی است . هوای آن گرم و مرطوب و مالاریائی . آب مشروب آن از باران و چاه و ز...
-
بیکند
لغتنامه دهخدا
بیکند. [ ب َ ک َ ] (اِخ ) نام شهری است که در روایات قدیم بنای آن را به جمشید نسبت دهند و گویند که سالها پایتخت افراسیاب بود و به کنگ دژ یا کندژ مشهور است . و آن در پنج فرسخی بخارا و سر راهی که نزدیک «فربر» به جیحون میرسد قرار دارد واکنون هم موجود است...