کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمیتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کمیتی
لغتنامه دهخدا
کمیتی . [ ک َم ْ می ی َ ] (حامص ) دارای کمیت بودن . (فرهنگ فارسی معین ) : کمیتی و مانندگی یکی است به عرضی . (دانشنامه از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کمیت شود.
-
جستوجو در متن
-
تلخ کمیت
لغتنامه دهخدا
تلخ کمیت . [ ت َ ک ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کمیتی که رنگش مایل به سیاهی باشد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
بصابص
لغتنامه دهخدا
بصابص . [ ب َ ب ِ ] (ع اِ) کمیت بصابص ؛آنکه سرخی وی بر سپیدی غالب باشد. (منتهی الارب ). کمیتی که سرخی وی بر سپیدی غالب باشد. (ناظم الاطباء).
-
بدزین
لغتنامه دهخدا
بدزین . [ ب َ ] (ص مرکب ) اسبی که هنگام زین کردن رام نباشد و سرکشی کند : مرا در زیر ران اندر کمیتی نه بدنعل و نه بدزین و نه توسن .منوچهری .
-
کمتة
لغتنامه دهخدا
کمتة. [ ک ُ ت َ ] (ع اِمص ) سرخی که به سیاهی زند در اسب و آن دوست داشتنی ترین رنگهاست میان عرب . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). سرخی رنگ اسب که به سیاهی زند و این رنگ را تازیان در اسب بهترین رنگها دانند. (ناظم الاطباء). رنگ کُمَیت . (از اقرب الموار...
-
ذووجهین
لغتنامه دهخدا
ذووجهین . [ وَ هََ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) دارای دو روی . دارای دو معنی . || نزد بلغا آن است که ترکیبی که از الفاظ مشترک بر حسب وضع باشد آن ترکیب مفید در غرض تمام باشد. و یا ترکیب از الفاظی بود که اطلاق هر لفظی در اصطلاح و استعمال بر دو چیز بود. و بن...
-
کشنده
لغتنامه دهخدا
کشنده . [ ک َ /ک ِ ش َ دَ / دِ ] (نف ) جار. حمال . حمل کننده . باربرنده . منتقل کننده چیزی را از جایی به جایی : کشنده درفش فریدون بجنگ کشنده سرافراز جنگی پلنگ . فردوسی .بفرمود تا بار آن اشتران به پشت اندر آرند پیش سران کسی برگرفت از کشنده شماربیک روز...
-
ضریب
لغتنامه دهخدا
ضریب . [ ض َ ] (ع ص ، اِ) مانند. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). مثل . (منتهی الارب ). نظیر : ضریر ما له فی العلوم نظیر و طبیب ما له فی الازمنة الغابرة ضریب . (خلاصة الاثر بدیعی ). || نوع . || زده شده . || صفت از هر چیزی . || نیک زننده . || سَر. (منته...
-
کمیت
لغتنامه دهخدا
کمیت . [ ک ُ م َ / م ِ ] (ع اِ) اسب نیک سرخ فش و دم سیاه ، مذکر و مؤنث در وی یکسان است . ج ، کُمت ، کماتی (کزرابی ) مثله شذوذاً. سیبویه گفت : از خلیل در باره ٔ کمیت سوال کردم . خلیل گفت : این کلمه بدان جهت مصغر شده است که نه سیاه خالص و نه سرخ خالص ...
-
نماینده
لغتنامه دهخدا
نماینده . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ی َ دَ / دِ ] (نف ) آنکه می نماید و هویدا می کند. (ناظم الاطباء). نشان دهنده . (فرهنگ فارسی معین ). ظاهرکننده . نمایان کننده . عرضه کننده . نمایش دهنده : پدید آمد این گنبد تیزروشگفتی نماینده ٔ نوبه نو. فردوسی .آن ترجمان غی...
-
جسم تعلیمی
لغتنامه دهخدا
جسم تعلیمی . [ ج ِ م ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقداری که برای آن طول و عرض و عمق باشد. (غیاث اللغات ). هر جسم که ابعاد ثلاثه داشته باشد. (آنندراج ). مقدار منقسم به خط و سطح و ثخن . (یادداشت مؤلف ) : ز غیرت از ریاضی دان رمیده که حرف جسم تعلیمی ...
-
متغیر
لغتنامه دهخدا
متغیر. [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ ] (ع ص ) برگردنده از حال خود. (آنندراج ). دگرگون شده و از حال خود برگردیده . برگردیده از حالی به حالی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). بگردانیده . بگشته . بگردیده . دیگرگون شده . گردان . گردیده . گشته . برگشته . (یاددا...
-
جر اثقال
لغتنامه دهخدا
جر اثقال . [ ج َرْ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (علم ...) در اصطلاح مکانیک ، برداشتن سنگینی ها باشد با قوت کم . و صناعت جراثقال یکی از اقسام صناعت حیل (مکانیک ) باشد که در آن از چگونگی اتخاذ وسایل برای برداشتن چیزهای سنگین با نیروی اندک گفتگو میش...
-
چندن
لغتنامه دهخدا
چندن . [ چ َ دَ ] (اِ) صندل باشد. (لغت فرس ) (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ) (اوبهی ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (انجمن آرا). و بعضی گویند چوبی است خوشبوی بغیر از صندل و آن چوب در ولایتی میشود که آن ولایت را زره میگویند. (برهان ). چوبی است خوشبوی ...