کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلیواج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلیواج
لغتنامه دهخدا
کلیواج . [ ک َ لی ] (اِ) بر وزن و معنی غلیواج است که خاد و زغن باشد. (برهان ) (آنندراج ). اسم فارسی حداة و به فارسی غلیواج نیز نامند. کلیواز. (فهرست مخزن الادویه ). کلیواژ. غلیواج . زغن . (ناظم الاطباء). غلیواژ. کلیواژ. زغن . (فرهنگ فارسی معین ). و ر...
-
جستوجو در متن
-
کلیواژ
لغتنامه دهخدا
کلیواژ.[ ک َ لی ] (اِ) بر وزن و معنی غلیواج است که زغن باشد و آن را مرغ گوشت ربا هم می گویند. (برهان ) (آنندراج ). اسم فارسی حداة است و به فارسی غلیواج نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه ). کلیواج . غلیواج . زغن . (ناظم الاطباء). و رجوع به کلیواج و غلیوا...
-
غلیواژ
لغتنامه دهخدا
غلیواژ. [ غ َ لی ] (اِ) بمعنی غلیواج . (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ). غلیواز. (غیاث اللغات ). کلیواج . کلیواژ. خاد. زغن . مرغ گوشت ربا. موش گیر. کورکوره . غلیو. (برهان قاطع). پند. بند. حِدَاءَة. رجوع به غلیواج و زغن شود : ای بچه ٔ حمدونه غلیواژ غلیو...