کلیواج . [ ک َ لی ] (اِ) بر وزن و معنی غلیواج است که خاد و زغن باشد. (برهان ) (آنندراج ). اسم فارسی حداة و به فارسی غلیواج نیز نامند. کلیواز. (فهرست مخزن الادویه ). کلیواژ. غلیواج . زغن . (ناظم الاطباء). غلیواژ. کلیواژ. زغن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به غلیواژ و غلیواج و کلیواژ شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.