کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلاهدوزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلاهدوزی
لغتنامه دهخدا
کلاهدوزی . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) دوختن کلاه .عمل کلاهدوز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). عمل و شغل و کلاهدوز. کلاه فروش . (فرهنگ فارسی معین ) : پالانگری به غایت خودبهتر ز کلاهدوزی بد. نظامی .|| (اِ مرکب ) دکان کلاهدوز. کلاه فروشی . (فرهنگ فارسی معین ). آن...
-
جستوجو در متن
-
کلاه سازی
لغتنامه دهخدا
کلاه سازی . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) کلاهدوزی . || پاپوش دوزی . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
خود
لغتنامه دهخدا
خود. [ خوَدْ / خُدْ ] (ضمیر) با ثانی معدوله بمعنی او باشد چنانکه گویند خود داند یعنی او داند. (برهان ). ضمیر مشترک میان متکلم و مخاطب و غایب و همیشه مفرد آید: من خود آمدم ، توخود آمدی ، او خود آمد، ما خود آمدیم ، شما خود آمدید، ایشان خود آمدند. (فرهن...