کلاهدوزی . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) دوختن کلاه .عمل کلاهدوز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). عمل و شغل و کلاهدوز. کلاه فروش . (فرهنگ فارسی معین ) :
پالانگری به غایت خود
بهتر ز کلاهدوزی بد.
|| (اِ مرکب ) دکان کلاهدوز. کلاه فروشی . (فرهنگ فارسی معین ). آنجا که کلاه دوزند. کارگاهی که در آن کلاه سازند ودوزند. و رجوع به کلاه و دیگر ترکیبات آن شود.