کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کفا
لغتنامه دهخدا
کفا. [ ] (اِ) در فهرست مخزن الادویه این کلمه در فصل الکاف مع الفاء بدینسان «کفا وکفری وعای طلع نخل است » آمده ولی در متن این کتاب وهمچنین در کتاب اختیارات بدیعی و تحفه ٔ حکیم مؤمن و الفاظ الادویه کفا نیامده است . رجوع به کفری شود.
-
کفا
لغتنامه دهخدا
کفا. [ ک َ ] (اِ) رنج و سختی و محنت و تنگی . (برهان ). سختی و رنج . (لغت فرس چ اقبال ص 13 و 14). محنت و رنج . (انجمن آرا) (آنندراج ). سختی و محنت و مشقت و تنگی . (ناظم الاطباء) : میر ابواحمد محمد خسرو ایران زمین آنکه شاد است او و دور است از همه رنج و...
-
واژههای همآوا
-
کف ء
لغتنامه دهخدا
کف ء. [ ک َف ْءْ ] (ع اِ) مانند و همتا. (منتهی الارب ). مثل و مانند و همتا. (ناظم الاطباء). نظیر و مساوی . (از معجم متن اللغة). ج ، کفاء. (ناظم الاطباء). و رجوع به کفؤ شود.
-
کف ء
لغتنامه دهخدا
کف ء. [ ک ِف ْءْ ] (ع اِ) شکم رودبار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بطن وادی . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). بستر رود. (ناظم الاطباء). کفی ٔ. (از معجم متن اللغة).
-
جستوجو در متن
-
پسر رامی
لغتنامه دهخدا
پسر رامی . [ پ ِ س َ رِ ] (اِخ ) قَصّار اُمّی . شاید یکی از این دو تصحیف دیگری است و آن نام شاعری است باستانی و از او ابیات ذیل در فرهنگ اسدی شاهد آمده است از جمله : در لفظ قُبا که نام شهری است :پست نشسته تو در قبا و من اینجاکرده ز غم چون رکوک بوق چو...
-
گشاده کف
لغتنامه دهخدا
گشاده کف . [ گ ُ دَ / دِ ک َ ](ص مرکب ) بذال . بخشنده . باسخاوت . کریم : صفتش مهتر گشاده کف است لقبش خواجه ٔ بزرگ عطاست . فرخی .مفضلا مقبلا گشاده دلامنعما مکرما گشاده کفا.سوزنی .
-
قصار امی
لغتنامه دهخدا
قصار امی . [ ق َص ْ صا رِ اُم ْ می ] (اِخ ) شاعری است به روزگار غزنویان و ظاهراً مادح محمود و امیر ابواحمد محمدبن محمود و مسعودبن محمود. عروضی در کتاب چهارمقاله در سلک شعرای ملوک آل ناصرالدین یعنی غزنویان نام او را آرد و گوید: اما اسامی ملوک آل ناصرا...
-
کفاء
لغتنامه دهخدا
کفاء. [ ک ِ ] (ع اِ) همتا و برابر و مثل و نظیر. (ناظم الاطباء). مثل . (از اقرب الموارد). مانند و برابر. (آنندراج ). یقال «لا کفاء له ؛ ای لانظیر» و «هذا کفاؤه ؛ ای مثله » و «الحمدﷲ کفاء الواجب »؛ ای مایکون مکافئاً له ، ای مساو له . (از منتهی الارب )...
-
ایران زمین
لغتنامه دهخدا
ایران زمین . [ زَ ] (اِخ ) سرزمین ایران . کشور ایران : تو بشناس کز مرز ایران زمین یکی فرد بد نام او آبتین . فردوسی .شگفتی بر او آفرین خواندندورا شاه ایران زمین خواندند. فردوسی .بزرگان و شیران ایران زمین همه شاه را خواندند آفرین . فردوسی .به ایران زمی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی جوهری . سید علیخان در سلافه ذکراو کرده است . ولادتش در مکه بود و بدانجا پرورش یافت و در شعر و ادب برآمد. در عنفوان جوانی بهندوستان رفت ، بیست و پنج سال در آنجا بگذرانید، پس از آن بمکه و از آنجا به ایران آمد و چن...
-
مشقت
لغتنامه دهخدا
مشقت . [ م َ ش َق ْ ق َ ] (ع اِمص ، اِ) سختی . دشواری . تعب . رنج . ج ، مشقات . (یادداشت دهخدا). زحمت و مرارت و محنت و کفا و رنج و آزار و جهد و کوشش و درد و اندوه و آسیب و نکبت ومصیبت و سختی و بدبختی . (ناظم الاطباء) : تنت گور است و پا الحد دلت تابوت...
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُض ِ ] (ع ص ) افزون کننده . (غیاث ) (آنندراج ). آنکه چیزی را افزون می آورد. (ناظم الاطباء) || آنکه باقی میگذارد از چیزی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نیکویی کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب ا...
-
آنکه
لغتنامه دهخدا
آنکه . [ ک ِ ] (ضمیر + حرف ربط) از موصولات ، به معنی آن کس که . کسی که . هر کس که . بجای الذی و الّتی عرب : آنکه نشک آفرید و سرو سهی آنکه بید آفرید و نار وبهی . رودکی .ای آنکه من از عشق تو اندرجگر خویش آتشکده دارم صد و در هر مژه ای ژی . رودکی .آنکه گ...