کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشورستانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کشورستانی
لغتنامه دهخدا
کشورستانی . [ ک ِش ْ وَ س ِ ] (حامص مرکب ) عمل کشورستان . کشورگیری . عمل ستاندن کشور. مملکت گیری . فتح کشور دیگران . کشورگشایی : از انجاکه روزجوانیش بودتمنای کشورستانیش بود.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
ملک ستانی
لغتنامه دهخدا
ملک ستانی . [ م ُ س ِ ] (حامص مرکب ) مملکت گیری و پیروزی . (ناظم الاطباء). کشورستانی . و رجوع به ملک ستان شود.
-
کشورگیری
لغتنامه دهخدا
کشورگیری . [ ک ِش ْ وَ ] (حامص مرکب ) مملکت گیری . کشورستانی . مملکت ستانی . ملک گیری : گر تو لشکرشکنی داری و کشورگیری پادشاه از چه دهدگنج به لشکر از خیر. سوزنی .کار لشکرشکنی دارد و کشورگیری در چنین کار پسندیده چرا این تأخیر.سوزنی .
-
ملک گیری
لغتنامه دهخدا
ملک گیری . [ م ُ ] (حامص مرکب ) ریاست و حکومت . (ناظم الاطباء). کشورستانی . کشورگشایی : چون ... به بلاد عراق آمد (ملکشاه ) خصمی چون قاورد عمش از کرمان با لشکری گران و عدت و آلت فراوان به قصد ملک گیری روی به عراق نهاد. (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 30). رجوع ب...
-
غیرت افزا
لغتنامه دهخدا
غیرت افزا. [ غ َ / غ ِ رَ اَ ] (نف مرکب ) افزاینده ٔ رشک و حسد. (ناظم الاطباء). آنکه یا آنچه غیرت و رشک افزاید. رشک افزا. رجوع به غیرت و غَیرَة شود : خاقان منصور.... استرآباد را به یمن مقدم شریف غیرت افزای گلستان ارم ساخت . (حبیب السیرچ 1271 طهران جز...
-
کشورستان
لغتنامه دهخدا
کشورستان . [ ک ِش ْ وَ س ِ ] (نف مرکب ) ستاننده ٔ کشور. گیرنده ٔ کشور. فاتح . مملکت گیر : میر ابواحمد محمد خسرو لشکرشکن میر ابواحمد محمد خسرو کشورستان . فرخی .خداوند ما شاه کشورستان که نامی بدو گشت زاولستان . فرخی .شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن سایه ٔ...
-
خدای بردی تیمورتاش
لغتنامه دهخدا
خدای بردی تیمورتاش . [ خ ُ ب ِ ت َ ] (اِخ ) وی اتابک میرزا عمرشیخ فرزند سلطان محمود است در حکومت فرغانه . توضیح آنکه چون سلطان ابوسعید گورکان بدست امیر حسین بیک شکسته شد، سلطان سعید را پسرانی بود که بعد از پدر بتخت نشستند. ابتدا سلطان احمد بسلطنت نشس...
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) موریانی . خوندمیر در دستورالوزراء آرد: بروایت صاحب جامعالحکایات در سلک وزرای سلطان طغرل منتظم بود و پیوسته به ادای وظائف طاعات و روایت عبادات قیام مینمود هرصباح بعد از فریضه ٔ بامداد بر سر سجاده نشسته تا وقت طلوع آفتاب اور...
-
باباجان
لغتنامه دهخدا
باباجان . (اِخ ) (امیر...) یکی از سه تن سردار بدیعالزمان میرزا که در سال 911 هَ . ق . بر دست قوای محمدخان شیبانی کشته شد: در اوایل سنه ٔ احدی عشر و تسعمائه که سلطان بدیعالزمان میرزا در ولایت قندهار تشریف داشت در ممالک بلخ و توابع حاکمی صاحب وجود که ب...
-
غالب
لغتنامه دهخدا
غالب . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مسعرالکلبی اللیثی . قائدی صحابی و از ولات است . پیغمبر اکرم او را در سال فتح مکه جلو فرستاد تا راه را بر او سهل سازد. وی در جنگ قادسیه شرکت داشت و هرمز را که یکی از سران سپاه ایران بود بکشت و زیادبن ابیه او را در زما...
-
گاوباره
لغتنامه دهخدا
گاوباره . [ رَ / رِ ] (اِخ ) نام جیل بن جیلان شاه است و وجه تسمیه به گاوباره از این جهت است که دو سر گاو گیلی در پیش کرد، پیاده به طبرستان آمد و نایب اکاسره آن وقت آذرولاش بود به ولایت خویشتن را به درگاه او افکند و ملازمت نمود و بسبب مشغولی اهل فارس ...
-
نادرشاه افشار
لغتنامه دهخدا
نادرشاه افشار. [ دِ هَِ اَ ] (اِخ ) سرسلسله ٔ پادشاهان افشاریه ٔ ایران است . وی در 28 محرم سال 1100 هَ . ق . درناحیه ٔ دستگرد از توابع دره گز متولد شد، پدر او امامقلی قرقلو از ایل افشار بود، ایل افشار از ایل هائی است که شاه عباس کبیر به دوران سلطنت خ...