کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشاله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کشاله
لغتنامه دهخدا
کشاله . [ ک َ / ک ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) دنباله و هرآنچه مانند دنب از پس چیزی کشیده شود. (ناظم الاطباء). امتداد. کشش .- کشاله ٔ ران ؛ کش ران . فصل مشترک بین شکم و ران . بن ران . بیخ ران . بیغوله ٔ ران . کشال . رجوع به کش و کشال شود.
-
واژههای مشابه
-
کشاله رفتن
لغتنامه دهخدا
کشاله رفتن . [ ک َ / ک ِ ل َ / ل ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) یازیدن در تداول عامیانه . (یادداشت مؤلف ). کشاله کردن . بطورخزیده روی زمین راه رفتن . خود را روی زمین کشیدن .
-
کشاله کردن
لغتنامه دهخدا
کشاله کردن . [ ک َ / ک ِ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرده گاه برکشیدن . یازیدن (عامیانه ) (یادداشت مؤلف ). منبسط کردن و یازیدن تن و دراز شدن بسوی چیزی . خود را بسویی کشیدن . به طرفی خزیدن .- کشاله کردن به طرف کسی ؛ حمله کردن به کسی . (یادداشت مؤ...
-
جستوجو در متن
-
آله
لغتنامه دهخدا
آله . [ ل َ / ل ِ ] (پسوند) َاله . در ترشاله ، تفاله ، چاله ، چغاله ، درغاله ، دنباله ، سکاله ، کشاله ، کلاله ، کنغاله ، کنگاله ، گاله و مچاله مانند آل (َال ) علامت نسبت و گاهی ادات تشبیه است . رجوع به آل شود.
-
کشال
لغتنامه دهخدا
کشال . [ ک ِ ] (اِ) پیوندگاه ران بشکم از جانب انسی . ملتقای شکم و ران از طرف انسی تن . ملتقای شکم و ران از طرف انسی تن . گوی بدرازا که میان بالای ران زیر شکم است از پیش . پیوندگاه پای به تنه . نورد میان شکم و ران . (یادداشت مؤلف ). کش . کشاله . رجوع...
-
گرده گه
لغتنامه دهخدا
گرده گه .[ گ ُ دَ / دِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف گرده گاه . || قد و قامت . (ولف ). و رجوع به گرده گاه شود.- گرده گه برکشیدن ؛ کنایه از بلندبالا شدن . کشاله کردن : ز پستی و کندی به مردی رسیدتوانگر شد و گرده گه برکشید. فردوسی .میان تنگ و باریک همچون پل...
-
کشه
لغتنامه دهخدا
کشه . [ ک َ ش َ / ش ِ ] (اِ) گدا. گدایی کننده . (ناظم الاطباء) (برهان ). گدای را کشه خوانند یعنی که مال مردم را بخود کشد. (لغت فرس اسدی ص 491) : کشه بربندی گرفتی در گدایی سرسری از تبار خود که دیدی کشه ای بربنددا. عسجدی . || خطی باشد که بکشند خواه بر ...
-
کش
لغتنامه دهخدا
کش . [ ک َ ] (اِ) بغل و ابط. (ناظم الاطباء). بغل . (برهان ) : چرا گفت نگرفتمش زیر کش چرا بر کمر کردمش پنجه بش . فردوسی .می به زیر کش و سجاده ٔ زهدم بر دوش آه اگر خلق شوند آگه از این تزویرم . حافظ.- زیر کش گرفتن (برگرفتن ) ؛ زیر بغل گرفتن : عوج ... فر...
-
خنازیر
لغتنامه دهخدا
خنازیر. [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خنزیر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || آماس غده ای شکل که در گلو پدیدار گردد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). دژپه . (از ناظم الاطباء). خوکک . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ ...
-
زاویه
لغتنامه دهخدا
زاویه . [ ی َ / ی ِ ] (ع اِ) کنج و بیغوله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنج و گوشه . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). در لغت بمعنی رکن است . (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 623). || رکن خانه و از این معنی مأخوذ است . (اقرب الموارد).زاویه ٔ خانه رکن آن است ....
-
خاصرة
لغتنامه دهخدا
خاصرة. [ ص ِ رَ] (ع اِ) تهیگاه . آنچه میان سر سرین و کوتاه ترین استخوان پهلو است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مابین الحرقفة و القُصَیری و قیل ما فوق الطفطفةو الشراسف . (اقرب الموارد). تهیگاه . (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). اِطِل . (بح...
-
یازیدن
لغتنامه دهخدا
یازیدن . [ دَ ] (مص ) اراده کردن و قصد نمودن . (از برهان قاطع). آهنگ کردن . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). گراییدن . متمایل شدن . مایل شدن . میل کردن . قصد چیزی کردن و روی آوردن یا نزدیک شدن یا کشیده شدن به سوی چیزی : بار ولایت بنه از دوش خوی...
-
جذام
لغتنامه دهخدا
جذام . [ ج ُ ] (ع اِ) علتی است . (مهذب الاسماء). بیماری است از فساد خون که بدن را میگدازد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوره . (نصاب الصبیان ). خوره که بیماری بیستگی باشد و بپارسی لوری ومیسی گویند. (ناظم الاطباء). بیماری است که بهم میرسد از پراکندگی خل...