کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کریمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کریمان
لغتنامه دهخدا
کریمان . [ ک َ ] (اِ) (از: کریم + ان ، پسوند جمع) ج ِ کریم . کرم کنندگان و جوانمردان . (برهان ). || (ع اِ) (از: کریم + ان ، علامت تثنیه در عربی ) بمعنی حج و جهاد. (آنندراج ) (منتهی الارب ).- ابوان کریمان ؛ پدر و مادر هر دو مؤمن . (منتهی الارب ) (آن...
-
کریمان
لغتنامه دهخدا
کریمان . [ ک َ ] (اِخ ) در فرهنگ برهان قاطع و انجمن آراو جز آن نوشته اند: کریمان نام جد دوم رستم زال است که پدر نریمان باشد. و ولف در فهرست لغات شاهنامه و نیز فرهنگ آنندراج نوشته اند: نام یک پهلوان ایرانی که پدر نریمان بوده است . اما این معنی نادرست ...
-
واژههای مشابه
-
کریمان چاه
لغتنامه دهخدا
کریمان چاه . [ ک َ ] (اِخ ) ناحیه ای در جنوب غربی گوکلان قولی و نواحی شمال ترکستان روس . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
صاحب زمان
لغتنامه دهخدا
صاحب زمان . [ ح ِ زَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) یکی از بزرگان عصر : مرا از کریمان صاحب زمان توئی مانده باقی که باقی بمان .نظامی .
-
ترزئة
لغتنامه دهخدا
ترزئة. [ ت َ زِ ءَ ] (ع مص ) بسی زیان کردن . (مصادر زوزنی ). مصدر رزء از باب تفعیل است ولی در فرهنگهای معتبر عربی دیده نشد، جز این که المرزَّؤون (اسم مفعول از ترزئة) بمعنی «کریمان یا مردمی که برگزیدگانشان مرده باشند» آمده است .
-
کریمانه
لغتنامه دهخدا
کریمانه . [ ک َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) همچون مردم کریم . بکرم . از روی کرم : کریم باش و کریمانه روزگار گذارکه تو کریمی و این سنت کرام قدیم . سوزنی .کریمانه بخشی و منت نخواهی عطای کریمان بود غیر ممنون .سوزنی .یا خود را خلاص دهیم یا کریمانه بمی...
-
تقدیم یافتن
لغتنامه دهخدا
تقدیم یافتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) پیشی یافتن . مقدم شدن . برتری یافتن . پیشی و برتری : هم کریمی کنی کز بهر کرم یافته ای بر بزرگان و کریمان وشریفان تقدیم . فرخی .خدایگان وزیران که جز کمال خدای نیافت هیچ صفت بر کمال او تقدیم . انوری (از آنندراج )رجو...
-
دول
لغتنامه دهخدا
دول . [ دُ وَ ] (ع اِ) ج ِ دولت است . (غیاث ). دولتها و مملکت ها. (ناظم الاطباء) : شاه اجل خسروگردون سریرسیف دول خسروِ خسرونژاد. مسعودسعد.نام نکو بمان چو کریمان ز دستگاه چون شد یقین که عمر دول پایدار نیست . سنایی .بندگان سرکشند و باز آرددست اقبال سیف...
-
روض
لغتنامه دهخدا
روض . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَوضَة. (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء). ج ِ روضه ، که بمعنی بوستان و مرغزار باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به روضة و روضه شود.- روض الکرام ؛ باغ های کریمان . منظور بخشنده و سخی است که مولانا در صحبت از یک مرد س...
-
سرگذشته
لغتنامه دهخدا
سرگذشته . [ س َ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) از جان سیرآمده و ترک سر گفته . (غیاث ) (آنندراج ). || کنایه از آزاده و بی تعلق . (آنندراج ) : از سر گذشته اند کریمان و این زمان کو سرگذشته ای که ز دستاربگذرد. صائب (از آنندراج ). || (اِمرکب ) سرگذشت . م...
-
خوان یغما
لغتنامه دهخدا
خوان یغما. [ خوا / خا ن ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خوانی باشد که کریمان بگسترانند و صلای عام دردهند و معنی آن خوان تاراج است چه یغما بمعنی تاراج باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ) : پراگنده ای گفتش ای خاکساربرو طبخی ا...
-
تخویص
لغتنامه دهخدا
تخویص . [ ت َخ ْ ] (ع مص ) آغاز کردن به اکرام کریمان ، بعد از آن به اکرام لئیمان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). || هویدا شدن پیری در کسی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). || فراگرفتن چ...
-
درم دار
لغتنامه دهخدا
درم دار. [ دِ رَ ] (نف مرکب ) درم دارنده . دارنده ٔ درم . آنکه درم دارد. مالدار و غنی . (آنندراج ). ملی . متمول . مایه دار و پولدار. (ناظم الاطباء). ثروتمند. صاحب پول . پولدار. توانگر : درم دار مقبل به فرمان شاه به خدمت روان شد سوی بارگاه . نظامی .در...