تخویص . [ ت َخ ْ ] (ع مص ) آغاز کردن به اکرام کریمان ، بعد از آن به اکرام لئیمان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). || هویدا شدن پیری در کسی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). || فراگرفتن چیزی اگرچه اندک باشد. (تاج المصادر بیهقی ). گرفتن عطیه ٔ کسی اگرچه قلیل باشد. || آراستن تاج به صفحه های زر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد):مَثَل ُ المراءة الصالحة مَثَل ُ التاج المخَوَّص بالذهب . (اقرب الموارد). || جدا ساختن گزیده از مواشی و روان ساختن بسوی آب و حبس کردن جِلاد و شِرار از آنان . (از اقرب الموارد). رجوع به تخوص شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.