کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کربنات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کربنات
لغتنامه دهخدا
کربنات . [ ک َ ب ُ ] (فرانسوی ، اِ) املاح اسید کربنیک را گویند، از قبیل : کربنات سدیم و کربنات سرب و غیره . (از فرهنگ فارسی معین ). برای اطلاع بیشتر درباره ٔ کربناتها رجوع به گیاه شناسی ثابتی ، کارآموزی داروسازی و روش تهیه ٔ مواد آلی شود.
-
جستوجو در متن
-
منیزی
لغتنامه دهخدا
منیزی . [ م َن ْ ی َ ] (فرانسوی ، اِ) طباشیر فرنگی . تباشیر فرنگی . (یادداشت مرحوم دهخدا). فرمول آن اکسید منیزیوم است . حاجی منیزی که به عنوان دارو به کار می رود کربنات قلیایی منیزیم است . منیزی سیال محلولی از بی کربنات منیزیم است . (فرهنگ اصطلاحات ع...
-
اسک
لغتنامه دهخدا
اسک . [ اَ ] (اِخ ) (چشمه ٔ ...) چشمه ٔ معدنی است در دماوند که آبهایش قلیائی و دارای بی کربنات و آهک و نمک منیزی و کلرور دوشو و کلرور دوپتاس (یک گرم و سه عشر در یک لیتر) و کربنات دوشو میباشد و موارد استعمال آن درسوءِهضم و امراض معدی ، بطنی ، رماتیسم ...
-
آب جوش
لغتنامه دهخدا
آب جوش . [ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبی که در آن جوش یعنی بی کربنات سود و حامض طرطیر کرده و چون گوارشی آشامند. || (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آب جوشان .
-
مغنیسیا
لغتنامه دهخدا
مغنیسیا. [ م َ ] (معرب ، اِ) مغنسیا : زهره دلالت کند بر مغنیسیا و سرمه . (التفهیم ). ارسطاطالیس چنین فرموده است که یک جزومغنیسیا بباید گرفت با یک جزو بسد و یک جزو زنگار، آنگه هر سه را خرد بساید. (نوروزنامه ). و رجوع به مغنسیا شود. || منیزی کلسینه را ...
-
مالاکیت
لغتنامه دهخدا
مالاکیت . (فرانسوی ، اِ) سنگی است نسبةً سخت که ترکیب اصلیش عبارت از کربنات آبدار طبیعی مس می باشد و دارای رنگ سبز خوشرنگی است و در طبقات مختلف زمین ضمن کانیهای دیگر یافت می شود. وزن مخصوصش بین 3/7 تا 4/1 است و سختیش بین 3/5 تا 4 می باشد. در سیستم روم...
-
شغار
لغتنامه دهخدا
شغار. [ ش ِ / ش ُ ] (اِ) اشغار. سوخته ٔ گیاهی که آنرا اجوه گویند و برای شستن لباس و ساختن صابون و سفید شدن کشمش بکار برند (در خراسان بخصوص در گناباد)، و ناصرخسرو آنرا شخار آورده : ناصبی شوم را به مغز سر اندرحکمت حجت بخار و دود شخار است . (از یادداشت ...
-
پطاس محرق
لغتنامه دهخدا
پطاس محرق . [ پ ُ س ِ م ُ ح َ ر رِ ] (اِ مرکب ) هیدرات پطاسیم که سمّی قوی است و آنرا پطاس محرّق نیز گویند تا از پطاس تجارتی که کربنات پطاسیم غیرخالص است ممتاز باشد. پطاس اکّال یا محرق جسمی بازی و سفیدرنگ و جامد و محرق است که در پزشکی و لباسشوئی و ساخ...
-
بیکربنات
لغتنامه دهخدا
بیکربنات . [ ک َ ب ُ ] (فرانسوی ، اِ) بیکربونات . ملح اسیدی اسید کربونیک (H2co3). بعبارت دیگر، جسم حاصل از اسید کربونیک درصورتی که فلزی جانشین نصف ئیدروژن آن گردد، مانند بیکربنات سودیوم (Na 3 HCO) یا جوش شیرین . (از دائرة المعارف فارسی ). رجوع به کار...
-
کلسیم
لغتنامه دهخدا
کلسیم . [ ک َ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) در اصطلاح علم شیمی ، فلزی است دو ظرفیتی که اکثر املاحش غیر محلولند. این فلز در طبیعت به صورت گچ و مرمر و گل سفید فراوان است و اغلب آن را از تجزیه ٔ الکتریکی کلرور دو کلسیم بدست می آورند. این فلز از سرب نرمتر ولی از ...
-
مینا
لغتنامه دهخدا
مینا. (اِ) بافت سخت و براق و متراکمی که قسمت سطحی تاج دندان را با ضخامتی قابل توجه پوشانده است این بافت دارای اصل اکتودرمی است و در ترکیب آن 89% فسفات دو کلسیم و 4/5% کربنات دو کلسیم و 1/3% فسفات دو منیزیم و 0/9% املاح مختلف و 3/3% غضروف و 2% چربی وج...
-
باریوم
لغتنامه دهخدا
باریوم . [ یُم ْ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ از فرانسه ، فلزی سفید نقره ای و کمی قابل انطراق که «ب » آنرا تجزیه کرده و هیدرژن آن متصاعد گشته و با اکسیژن وی مرکب شده تولید بریت مینماید. و داودنام کیمیاگر انگلیسی این جسم را کشف نمود. (ناظم الاطباء). عنصر ش...
-
منیزیم
لغتنامه دهخدا
منیزیم . [ م َن ْ ی َ ی ُ] (فرانسوی ، اِ) عنصری است با علامت اختصاری Mg و جرم اتمی 24/312 و عدد اتمی 12. فلزی است سبک با جلای نقره ای به سنگینی ویژه ٔ 1/74 و نقطه ٔ ذوب 651 درجه ٔ صدبخشی (سانتی گراد). در هوا به آسانی جلای خود را از دست می دهد و کدر م...
-
اسک
لغتنامه دهخدا
اسک . [ اَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالا لاریجان بخش لاریجان شهرستان آمل ، واقع در 2000 گزی جنوب رینه . کوهستانی سردسیر. سکنه 700 تن . زبان فارسی مازندرانی . آب از چشمه سار و رودخانه ٔ هراز. محصول آن غلات ، حبوبات ، میوه جات ، لبنیات . شغل اهالی زراعت ...