کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کربة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کربة
لغتنامه دهخدا
کربة. [ ک َ ب َ ] (ع اِ) جای رفتن آب در وادی و آب راهه ٔ آن . ج ، کِراب . || و فی المثل :الکراب علی البقر و یقال الکلاب علی البقر؛ یضرب فی تخلیة المرء و صناعته و معناه خل المرء و صناعته . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به کراب شود.
-
کربة
لغتنامه دهخدا
کربة. [ ک َ رَ ب َ ] (ع اِ) چوب خانه که در آن سر ستون خانه درکنند. (منتهی الارب ). مغاکچه ای که سر ستون خانه در آن است . ج ، کَرب . (از اقرب الموارد). مغاکچه ای که در سرچوب دیرک خانه است . (ناظم الاطباء).
-
کربة
لغتنامه دهخدا
کربة. [ ک ُ ب َ ] (اِخ ) لقب محمودبن سلیمان قاضی بلخ است . (منتهی الارب ).
-
کربة
لغتنامه دهخدا
کربة. [ ک ُ ب َ ] (ع اِ) اندوه دم گیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ج ، کُرَب . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
کربه
لغتنامه دهخدا
کربه . [ ک َ ب َ / ب ِ ] (اِ) مرغی است که آن را سبزک می گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کلاغ سبز. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سبزک شود. || بمعنی وزغه و چلپاسه هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). چلپاسه ٔ زهردار. سام ابرص . (ناظم الاطباء...
-
کربه
لغتنامه دهخدا
کربه . [ ک ُ ب َ / ب ِ ] (اِ) دکان . (از برهان ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). کلبه . کربق . (فرهنگ فارسی معین ) : هم از بامدادان در کربه بست به از سود و سرمایه دادن ز دست . سعدی (از فرهنگ سروری ).رجوع به کلبه ، کربج و کربق شود.
-
کربه
لغتنامه دهخدا
کربه . [ ک ُ ب َ / ب ِ ] (اِ) رستنی و گیاهی که آن را خورند و به عربی حلف گویند. (برهان ) (آنندراج ). گیاهی مأکول . (ناظم الاطباء). || نی بوریا. (فرهنگ فارسی معین ). در فهرست مخزن الادویه آمده «کربه به فارسی نباتی است که آن را به عربی حلفا نامند». ظا...
-
واژههای همآوا
-
کربت
لغتنامه دهخدا
کربت . [ ک ُ ب َ ](ع اِ) کربة. اندوه دم گیر. (فرهنگ فارسی معین ) (از بحر الجواهر). حزن . اندوه . دلگیری . (ناظم الاطباء) : اگر امروز سد این ثلمت و کشف این کربت نکنیم فردا... ما را از انقیاد و تتبع او چاره نباشد. (مرزبان نامه از فرهنگ فارسی معین ). و ...
-
جستوجو در متن
-
کراب
لغتنامه دهخدا
کراب . [ ک ِ ] (ع اِ)ج ِ کَربة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به کربة شود. || ج ِ کَرَبة. (ناظم الاطباء). رجوع به کربة شود.
-
کربک
لغتنامه دهخدا
کربک . [ ک ُ ب َ ] (اِ) دکان بقال که عرب از آن قربق و کربج ساخته است . (از قاموس فیروزآبادی ). حانوت . کُربه . کلبه .(مهذب الاسماء). || متاع دکان بقال . (تاج العروس ذیل کربج ). رجوع به کربه ، کربج و کربق شود.
-
کرب
لغتنامه دهخدا
کرب . [ ک ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ کُربة، بمعنی حزن که نفس بازگیرد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
کربج
لغتنامه دهخدا
کربج . [ ک ُ ب َ ] (معرب ، اِ) حانوت . کُربَق . (از معجم البلدان ). دکان یا رخت دکان تره فروش . (از منتهی الارب ). دکان و گفته اند متاع دکان و گویند معرب کُربه فارسی است . (از اقرب الموارد). معرب کُربَک و کُربَق فارسی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ...