کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرامی
لغتنامه دهخدا
کرامی . [ ] (اِخ ) پسر خورشید که به خدمت حسام الدین سوهلی حاکم لر کوچک رفت و مرتبه ٔ بلند یافت . رجوع به تاریخ گزیده ص 584 شود.
-
کرامی
لغتنامه دهخدا
کرامی . [ ک َ / ک َرْ را ] (ص نسبی ) انتسابی است به ابوعبداﷲ محمدبن کرام نیشابوری . (الانساب سمعانی ). منسوب به فرقه ٔ کرامیه . (یادداشت مؤلف ) : دیگر گروه متکلماننداز معتزله و کرامی ... (جامع الحکمتین ص 33).باب ورا کرامی خوانی و ننگری تا زین سخن که...
-
کرامی
لغتنامه دهخدا
کرامی . [ ک ِ ] (ص ) شریفتر. پاک نژادتر. محترم . باعزت . بااحترام . || گران . باقیمت . گرانمایه . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
واژههای مشابه
-
کرامی کردن
لغتنامه دهخدا
کرامی کردن . [ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) احترام نمودن . تعظیم کردن . عزیز داشتن . (ناظم الاطباء): اکرام ؛ کرامی کردن . مکرم ؛ کرامی کردن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
حروری
لغتنامه دهخدا
حروری . [ ح َ ] (ص نسبی ، اِ) یکی از حروریة. رجوع به حروریة شود : راهی است بدین اندر مر شیعت حق راجز راه حروری و کرامی و کیالی .ناصرخسرو.
-
بزیان
لغتنامه دهخدا
بزیان . [ ب ُزْ ] (اِخ ) قریه ای است از هرات . (مرآت البلدان ج 1 ص 199). از قراء هرات است و ابوبکر عبداﷲبن محمد بزیانی کرامی مذهب متوفای 526 هَ .ق . از آنجاست . (حاشیه ٔ بیهقی ) (از معجم البلدان ).
-
بزیانی
لغتنامه دهخدا
بزیانی . [ ب ُزْ ] (ص نسبی ) نسبت است به بزیان که قریه ای است از قراء هرات و ابوبکر عبداﷲبن محمد بزیانی کرامی مذهب بدین نسبت شهرت دارد. (از لباب الانساب ). و رجوع به بزیان شود.
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن امیرکابن کرامی جعفری . شیخ منتجب الدین بن بابویه (متوفی 585 هَ . ق .) در فهرس خود(که ضمن مجلدات بحار الانوار چاپ شده ) ذکر او آورده و گوید عالمی صالح بود. (تنقیح المقال ج 1 ص 112).
-
بستیغی
لغتنامه دهخدا
بستیغی . [ ب ِ / ب َ ] (اِخ ) ابوسعد شبیب بن احمدبن محمدبن خُنشام بستیغی محدث بود. (از معجم البلدان ). مؤلف لباب الانساب چنین آرد: ابوسعدمسیب بن احمدبن محمدبن هشام بستیغی . وی کرامی مذهب بود و پس از سال 470 هَ . ق . درگذشت . (لباب الانساب ).
-
حسام الدین شوهلی
لغتنامه دهخدا
حسام الدین شوهلی . [ ح ُ مُدْ دی ن ِ هََ ] (اِخ ) (سوهلی ) از ترکان اقسری از توابع سلجوقیان ، مدتی حاکم دیار لر کوچک و بعضی از خوزستان بود. مستوفی گوید از قوم جنکردی محمد و کرامی پسران خورشید به خدمت شوهله رفتند و مرتبه ای بلند یافتند. در شکاربر سر خ...
-
کبار
لغتنامه دهخدا
کبار. [ ک ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کبیر و کبیره . بزاد برآمدگان . مقابل صغار. || توسعاً بزرگان . (منتهی الارب ) (برهان ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) : میان مهان بود شاه کبارنهان داشت ترس و نکرد آشکار. فردوسی .خلق ندانم بسخن گفتنش در همه گیتی ز صغار و کبار...
-
محمود غزنوی
لغتنامه دهخدا
محمود غزنوی . [ م َ دِ غ َ ن َ ] (اِخ ) (سلطان ...) ابوالقاسم بن سبکتکین ملقب به سیف الدوله ، و نیز یه یمین الدوله و امین الملة و غازی . در سال 360 هَ . ق . متولد شد و وفاتش روز پنج شنبه 23 ربیع الاخر سال 421 هَ . ق . در شهر غزنین بود و به مرض سل (دق...
-
لر کوچک
لغتنامه دهخدا
لر کوچک . [ ل ُ رِ چ َ ] (اِخ ) لرستان . حمداﷲ مستوفی گوید: تومان لر کوچک ولایتی معتبر است حقوق دیوانی آنجا که [ به دیوان ] اتابک میرفته صد تومان بوده است اماآنچه به دیوان مغول میدهند نه تومان و یکهزار دیناربه دفتر درآمده است . (نزهةالقلوب چ اروپا ص ...