کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کذب و صدق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
صدق
لغتنامه دهخدا
صدق . [ ص ِ ] (ع اِمص ) راستی . (منتهی الارب ) (دهار)(غیاث اللغات ). || راست گفتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ضد کذب ، و آن اخبار از مخبر عنه باشد چنانکه هست . (تعریفات ). مطابقت حکم با واقع. (تعریفات ). در تعریف ص...
-
افواهاً
لغتنامه دهخدا
افواهاً.[ اَف ْ هَن ْ ] (ع ق ) خبرهائی که از دهان مردم بیرون می آید و صدق و کذب آن معلوم نیست . (ناظم الاطباء).
-
افواهی
لغتنامه دهخدا
افواهی . [ اَف ْ ] (ص نسبی ) نسبت به افواه . (ناظم الاطباء). منسوب به دهان .- خبر افواهی ؛ خبری که صدق و کذب آن معلوم نیست . (ناظم الاطباء).
-
راست نما
لغتنامه دهخدا
راست نما. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب )خوشنما. (آنندراج ) || سخن که ظاهراً راست و صدق نماید ولی دروغ و کذب باشد. (ناظم الاطباء).
-
حایکون
لغتنامه دهخدا
حایکون . [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حایک (در حالت رفعی ). بافندگان . جولاهگان . || دروغ بافان : طاهر گفت صدق ابویعقوب و کذب الحایکون و بدان آن خواست که کسی که چیزی نداند و اندرآن سخن گوید او جولاهه باشد. (تاریخ سیستان ص 276).
-
راست و دروغ
لغتنامه دهخدا
راست و دروغ . [ ت ُ دُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) صدق و کذب .- امثال :راست و دروغش به گردن راوی . نظیر: العهدة علی الراوی . (امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 858).
-
لتام
لغتنامه دهخدا
لتام . [ ] (اِ) جنگ (؟) مبارزه (؟) : به لتام آمده زنبیل و لتی خور [ د ] بلنگ لتره شد لشکر زنبیل و هبا گشت کنام .محمدبن وصیف سکزی (از تاریخ سیستان ص 210). || ذم ّ (؟) بدنامی (؟) : مدحت ازگفتار شاعر محمل صدق است و کذب صدق در حق کرام و کذب در حق ِ لآم ش...
-
خبری
لغتنامه دهخدا
خبری . [ خ َ ب َ ] (ص نسبی ) مقابل انشائی .- جمله ٔ خبری ؛ جمله ٔ خبری جمله ای است که قابل صدق و کذب است در مقابل جمله ٔ انشائی که چنین قابلیتی ندارد. جملاتی چون : زید رفت ، عمرو آمد، حسن ایستاده است ، تقی نشسته است ، درخت سبز است همه جمله ٔ خبری ان...
-
حایک
لغتنامه دهخدا
حایک . [ ی ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حیاکت . مرد بافنده . رجوع به حائک شود. ج ، حوایک . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). ج ، حایکون . مجازاً، دروغ باف : صدق ابویعقوب و کذب الحائکون . (تاریخ سیستان ص 276).زآنکه جمله کسب ناید از یکی هم دروگر، هم سقا هم حای...
-
تناقض
لغتنامه دهخدا
تناقض . [ ت َق ُ ] (ع مص ) عهد شکستن . || باز کردن بنا و تاب رسن و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ضد یکدیگر شدن . (زوزنی )(از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). || (اصطلاح منطقی ) اختلاف دو قضیه است به حسب ایجاب و سلب چنانکه به...
-
قضیه ٔ منعکسه
لغتنامه دهخدا
قضیه ٔ منعکسه . [ ق َ ضی ی َ / ی ِ ی ِ م ُ ع َ ک ِ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقدمه ای که به عکس مدعا واقع گردد. (ناظم الاطباء) (اصطلاح منطق )آن قضیه باشد که در وی جزء اول را ثانی و جزء ثانی را اول قرار دهند بر وجهی که ایجاب و سلب و صدق اصل ...
-
لئام
لغتنامه دهخدا
لئام . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لئیم . (منتهی الارب ). فرومایگان . ناکسان : عاشق مردمی و نیک خوئیست دشمن فعل زشت و خوی لئام .فرخی .محال باشد اگر مر کریم را به طمعثنای بی خردان ولئام باید کرد. ناصرخسرو.آزاده و کریم بیالاید از لئیم چون دامن قبات نپوشانی ...
-
گول گیر
لغتنامه دهخدا
گول گیر. (نف مرکب ) که گول را گیرد. که نادان را گرفتار سازد. ابله فریب . که گول را گرفتار کند. || که گول پندارد. که نادان انگارد. که احمق تصور کند. || نادان فریب . که ساده لوح را بفریبد : پس نظر کرد آن سلیمان سوی تخت گفت آری گول گیری ای درخت . مولوی ...
-
منامات
لغتنامه دهخدا
منامات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ منام . (اقرب الموارد). خوابها. (غیاث ) (آنندراج ). رؤیاها. احلام : از امثال منامات و اشباه تفاؤلات . (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 133). و رجوع به منام شود. || آنچه اهل خلوت در خواب بینند در مقابل واقعه و مکاشفت . (فرهن...
-
انشاء
لغتنامه دهخدا
انشاء. [ اِ ] (ع مص ) بیرون آمدن از چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آفریدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن جرجانی ). ایجاد چیزی که مسبوق به ...