حایک . [ ی ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حیاکت . مرد بافنده . رجوع به حائک شود. ج ، حوایک . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). ج ، حایکون . مجازاً، دروغ باف : صدق ابویعقوب و کذب الحائکون . (تاریخ سیستان ص 276).
زآنکه جمله کسب ناید از یکی
هم دروگر، هم سقا هم حایکی .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.