کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاچه
لغتنامه دهخدا
کاچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ)زنخ باشد و شیرازیان کچه خوانند. (جهانگیری ). || بمعنی چانه و زنخ باشد که موضع برآمدن ریش است . (برهان ). کاجه . چانه . ذقن . || بمعنی خوشی و طرب آمده است . زراتشت بهرام گفته : چو نامه نزد «چنگرنگهاچه » آمددلش در شادی و در کاچ...
-
جستوجو در متن
-
کاجه
لغتنامه دهخدا
کاجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ) کاچه . کچه . رجوع به کاچه شود.
-
کاچک
لغتنامه دهخدا
کاچک . [ چ َ ] (اِ) تارک سر را گویند که فرق سر و میان سر باشد. (برهان ) : زخم خوردن بکاچک اندر رزم خوشتر از طعنه ٔ عدو صدبار. عزیز مشتملی (فرهنگ نظام ). || (اِ مصغر) مصغر کاچه که زنخ باشد. (آنندراج ) : کاچک و ریشک و ثناخوانی کبرک و عجبک و سخندانی .س...
-
کچه
لغتنامه دهخدا
کچه . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (اِ) انگشتر بی نگین خانه را گویند یعنی حلقه ای باشد از طلا و نقره و غیره که بر انگشت کنند و آن را به عربی فَتخَه خوانند و بدان شبها بازی کنند و کچه بازی همان است . (برهان ). انگشتری بی نگین خانه را گویند چنانکه بازی انگشتری که...
-
چنگرگهاچه
لغتنامه دهخدا
چنگرگهاچه . [ چ َ گ َ گ َ چ َ ] (اِخ ) نام یکی از علمای برهمن . (ناظم الاطباء). از اکابر حکمای هندوستان بوده و در 5027 سال پس از هبوط آدم ابوالبشر ظهور نموده و در آن روزگار گشتاسب شاه ایران بوده است .وی برای تحقیق حال زردشت به ایران آمده و بعقیده ٔ پ...