کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاه و گل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاه و گل
لغتنامه دهخدا
کاه و گل . [ هَُ گ ِ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کاهگل . اندود : این چه زبونی و چه افکندگی ست ؟کاه و گل این پیشه ٔ خربندگی ست . نظامی .رجوع به کاهگل شود.
-
واژههای مشابه
-
کاه مکی
لغتنامه دهخدا
کاه مکی . [ هَِ م َک ْ کی ] (اِ مرکب )نباتی است که به عربی اذخر نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رستنیی باشد که آن را خلال مأمونی میگویند. (برهان ). تبن مکی . گورگیا. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
کاه انبار
لغتنامه دهخدا
کاه انبار. [ اَم ْ ] (اِ مرکب ) انبار کاه . کاهدان .- کاه از تو نیست کاه انبار از تست ؛ آنقدر مخور که زیان کندت . (یادداشت مؤلف ).
-
کاه ری
لغتنامه دهخدا
کاه ری . [ رِ ] (اِخ ) دهی است که آن را کانرود نیز گویند. رجوع به کانرود شود.
-
کاه زنه
لغتنامه دهخدا
کاه زنه . [ زَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) کاه زن . رجوع به کاه زن شود.
-
کاه گلی
لغتنامه دهخدا
کاه گلی . [ گ ِ ] (ص نسبی ) اندوده به کاهگل : اتاق کاهگلی ، خانه ٔ کاهگلی . (یادداشت مؤلف ).
-
قفل کاه
لغتنامه دهخدا
قفل کاه . [ ق ُ ] (اِ مرکب ) نقشه ای از نقشه های قالی است . (یادداشت مؤلف ).
-
اندوه کاه
لغتنامه دهخدا
اندوه کاه . [ اَ ه ْ ] (نف مرکب ) کاهنده ٔ اندوه . کم کننده ٔ اندوه .
-
خرده ٔ کاه
لغتنامه دهخدا
خرده ٔ کاه . [ خ ُ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ریزه های کاه . جُثارة. جُثالة.
-
افعی کاه رباپیکر
لغتنامه دهخدا
افعی کاه رباپیکر. [ اَ ی ِ رُ پ َ / پ ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شعله ٔ آتش باشد. (آنندراج ) (برهان ) (هفت قلزم ).
-
جستوجو در متن
-
سزیدن
لغتنامه دهخدا
سزیدن . [ س َ دَ ] (مص ) لایق شدن . (آنندراج ). لایق آمدن . سزاوار گردیدن . (برهان ) . لایق بودن . درخور بودن : ناز اگر خوب را سزاست بشرطنسزد جز ترا کرشمه و ناز. رودکی .اگر ابروش چین آرد سزد گر روی من بیندکه رخسارم پر از چین است چون رخسار بهنانه . کس...
-
اندود
لغتنامه دهخدا
اندود. [ اَ ] (مص مرخم ، اِمص ) کاه گل و گل آوه (گلابه ) مالیدن بر بام ودیوار. (انجمن آرا) (آنندراج ). || (اِ) کاه گل و گلابه که بر بام و دیوار کرده باشند. (از برهان قاطع) (از هفت قلزم ). پرده ٔ نازکی از کاهگل و گلابه و گچ که بر بام و دیوار سقف خانه ...
-
اند
لغتنامه دهخدا
اند. [ اَ ] (اِ) گلابه و کاه گل که بر بام و دیوار مالند. || غیبت و بدگویی . || رؤیای صادق . || کسی که بر بام و دیوار کاه گل میمالد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اندا شود.