کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کافوربو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کافوربو
لغتنامه دهخدا
کافوربو. (ص مرکب ) هرچیزی که بوی کافور دارد : می کافوربو در جام ریزیم وزین دریا در آن زورق گریزیم .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
کافوربوی
لغتنامه دهخدا
کافوربوی . (ص مرکب ) آلوده به بوی کافور. بوی کافور دهنده . کافوربو : سوسن کافوربوی ،گلبن گوهرفروش ز می اردی بهشت کرده بهشت برین . منوچهری .اکنون میان ابر و میان سمن ستان کافوربوی باد بهاری بود سفیر. منوچهری .گل کافوربوی مشک نسیم چون بناگوش یار در زر ...
-
کافور
لغتنامه دهخدا
کافور. (ع اِ) ج ، کوافیر. کوافر گیاهی است خوشبوی که گلش مانند گل اقحوان باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بوی خوش . (اقرب الموارد). به هندی او را کبور گویند و آن صمغ درختی است که منبت او بیشتر جزایر و سواحل باشد، و او در میان جرم درخت منعقد شود...