کافوربوی . (ص مرکب ) آلوده به بوی کافور. بوی کافور دهنده . کافوربو :
سوسن کافوربوی ،گلبن گوهرفروش
ز می اردی بهشت کرده بهشت برین .
اکنون میان ابر و میان سمن ستان
کافوربوی باد بهاری بود سفیر.
گل کافوربوی مشک نسیم
چون بناگوش یار در زر و سیم .
رجوع به کافوربو شود.