کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارگری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کارگری
لغتنامه دهخدا
کارگری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) کار. عمل کارگر. || تأثیر.
-
جستوجو در متن
-
آتش نشان
لغتنامه دهخدا
آتش نشان . [ ت َ ن ِ ] (نف مرکب ) کارگری که مأمور اطفاء و فرونشاندن آتش است .
-
کاریگری
لغتنامه دهخدا
کاریگری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) صنعت و کارگری . (ناظم الاطباء).
-
فعلگی
لغتنامه دهخدا
فعلگی . [ ف َ ع َ ل َ /ل ِ ] (حامص ) عمل فعله . عملگی . (یادداشت مؤلف ). کارگری . فعله بودن . مزدوری . || کارگری بدون اجرت و مزد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فعله شود.
-
نیمه روزه
لغتنامه دهخدا
نیمه روزه . [ م َ / م ِ زَ / زِ ] (ص نسبی ) نصف روزه . کارگری که یک نیمه از روز کارکند. نیمه روزی .
-
ساده مال
لغتنامه دهخدا
ساده مال . [ دَ / دِ ] (نف مرکب ) در اصطلاح بنایان کارگری که سفیدکاری ساده و بی گل و گچ بری کند.
-
لردمر
لغتنامه دهخدا
لردمر. [ ل ُم ِ ] (اِخ ) شهردار شارستان لندن که هر سال بتوسط مجامع کارگری انتخاب شود.
-
پوسپوس
لغتنامه دهخدا
پوسپوس .(فرانسوی ، اِ) درشکه ٔ سبکی به شرق اقصی که آن را کارگری بجای چهارپای کشد.
-
خردشادکن
لغتنامه دهخدا
خردشادکن . [ خ ِ رَ ک ُ] (نف مرکب ) آنچه موجب شادی عقل می شود : عدل بشیریست خردشادکن کارگری مملکت آبادکن .نظامی .
-
باغچه بند
لغتنامه دهخدا
باغچه بند. [ چ َ / چ ِ ب َ ] (نف مرکب ) باغبان یا کارگری که زمینها را بباغچه ها بخش کرده مرز بندد. و رجوع به باغچه بندی و باغچه بندی کردن و باغچه شود.
-
زحمتکشی
لغتنامه دهخدا
زحمتکشی . [ زَ م َ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) (در تداول امروز پارسی زبانان ) کارگری . پیشه وری . زحمت کشیدن .کارگر بودن . رنجبر بودن . جزء طبقه ٔ کارگر و زحمت کش بودن . گویند: او نان زحمت کشی میخورد؛ یعنی وسائل زندگی خود را از راه کار و کوشش تأمین میک...
-
نم نمی
لغتنامه دهخدا
نم نمی . [ ن َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ترکه دز بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز و در حدود 100 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت و کارگری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
نوبت کار
لغتنامه دهخدا
نوبت کار. [ ن َ / نُو ب َ ] (ص مرکب ) در اصطلاح کارخانه ها، کارگری که پس از چند ساعت کار، چند ساعت تعطیل دارد و ازاین رو کار او گاهی به اول روز و گاهی از نیمه به بعد و گاهی اول شب و گاهی از نیمه به بعد است . (یادداشت مؤلف ).
-
جیرکوه
لغتنامه دهخدا
جیرکوه . (اِخ ) دهی از دهستان ییلاقی بخش رامسر شهرستان شهسوار. از دو محله ٔ بالا و پائین تشکیل شده . در زمستان اکثر سکنه برای کارگری بحدود رامسر میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).