زحمتکشی . [ زَ م َ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) (در تداول امروز پارسی زبانان ) کارگری . پیشه وری . زحمت کشیدن .کارگر بودن . رنجبر بودن . جزء طبقه ٔ کارگر و زحمت کش بودن . گویند: او نان زحمت کشی میخورد؛ یعنی وسائل زندگی خود را از راه کار و کوشش تأمین میکند. با کد یمین و عرق جبین نان در می آورد. رجوع به رنجبر، کارگر، زحمت کش و زحمت شود. || (ص نسبی ) فقیرانه . کارگری . گویند: او زندگی زحمت کشی دارد، یعنی زندگی کارگری ، دستگاه فقیرانه . ونیزگویند: فلان کس نان زحمتکشی میخورد؛ یعنی نان بخور و نمیر دارد ودارای درآمدی اندک و ناچیز است .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.