کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کارزار
لغتنامه دهخدا
کارزار. (اِ مرکب ) میدان جنگ . (ناظم الاطباء). || جنگ و جدال . (جهانگیری ) (برهان ). جنگ و مقابله چرا که آن محل کثرت کار و حرکات مردم است . (غیاث ).بمعنی جنگ و در اصل مرکب از کار که بمعنی جنگ است و زار که افاده ٔ انبوهی کند مانند مرغزار و لاله زار یع...
-
واژههای مشابه
-
کارزار کردن
لغتنامه دهخدا
کارزار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جنگ کردن : کارزار نمودن یا قَفن . تَعَصوُد. اِقتِتال . تَقاتُل . عَیهَلَه . عَوهَلَه . غَیثَمَه . مُعارَکَه . عِراک . عُلعول . مَعمَعَه . (منتهی الارب ). جِهاد. لَقیَة. (دهار). مُقاتَلَه . تَطریف . تَواطُح : موبد م...
-
جستوجو در متن
-
مقاتل
لغتنامه دهخدا
مقاتل . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مقاتله و کارزار کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). با هم کارزار کرده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به مقاتلة شود.
-
کالجار
لغتنامه دهخدا
کالجار. (اِ مرکب ) به لغت گیلان بمعنی کارزار است . (برهان ). چه «لام » به «را» تبدیل شود و «جیم » به «زا». (از آنندراج ). جنگ و جدال . (از برهان ) (ناظم الاطباء).کارزار. کالیجار. رجوع به کالیجار به کارزار شود.
-
بونجار
لغتنامه دهخدا
بونجار. [ ] (اِ) میدان کارزار. || جای ملاقات . (آنندراج ).
-
محترب
لغتنامه دهخدا
محترب . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) آتش کارزار را روشن کننده . (از اقرب الموارد). با یکدیگر کارزارکننده . (آنندراج ). مشغول به کارزار با همدیگر. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
تعاوک
لغتنامه دهخدا
تعاوک . [ ت َ وُ ] (ع مص ) با هم کارزار کردن و کشش نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اقتتال . کارزار کردن قوم . (از اقرب الموارد).
-
اقتتال
لغتنامه دهخدا
اقتتال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کشته ٔ عشق یا جن گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وفعل آن مجهول بکار رود. (منتهی الارب ). کشتن عشق و یا پری کسی را. (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). || کارزار کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). تقاتل . (المصادر ز...
-
هیجاء
لغتنامه دهخدا
هیجاء. [ هََ ] (ع اِ) جنگ و کارزار. (از اقرب الموارد). رجوع به هیجا شود.
-
آرزم
لغتنامه دهخدا
آرزم . [ رَ ] (اِ) رزم . جنگ . کارزار. (غیاث اللغات ).
-
قیتال
لغتنامه دهخدا
قیتال . (ع مص ) کشتن و کارزار کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قتال . مقاتله .
-
احراض
لغتنامه دهخدا
احراض . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَرَض . مردم ضعیف که کارزار نتوانند کرد.
-
اورد
لغتنامه دهخدا
اورد. [ اَ وَ ] (اِ) حمله ، کارزار و جنگ و مبارزه و کوشش . (هفت قلزم ). آورد. رجوع به آورد شود.