کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارآزمود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کارآزمود
لغتنامه دهخدا
کارآزمود. [ زْ / زِ ] (ن مف مرکب ) مخفف کارآزموده . تجربه دیده . از کار درآمده . مجرب . کارآزمای : بجوئیم رخشت بیاریم زودایا پرهنرمرد کارآزمود. فردوسی .و رجوع به کارآزموده شود.
-
جستوجو در متن
-
کارآزموده
لغتنامه دهخدا
کارآزموده . [ زْ / زِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مجرب . کاردیده . تجربه دیده . صاحب تجربه . کارآزمود. کارآزمای : برفتند کارآزموده سوارپس پشت ایرانیان چل هزار. فردوسی .یکی انجمن ساخت [ افراسیاب ] از بخردان هشیوار و کارآزموده ردان . فردوسی .شمردند بر میمنه...
-
کارآزمای
لغتنامه دهخدا
کارآزمای . [ زْ / زِ ] (نف مرکب ) تجربه کننده . مجرب .تجربه کار. ممارس . کارآزمود. کارآزموده : چو گیو و چو رهام کارآزمای چو گرگین و خرّاد فرخنده رای . فردوسی .همی خواهداین پیر کارآزمای که ترکان بجنگ اندر آرند پای . فردوسی .همی گفت کای باب کارآزمای چر...
-
پرهنر
لغتنامه دهخدا
پرهنر. [ پ ُ هَُ ن َ ] (ص مرکب ) پرفضیلت . پرفضل . کثیرالفضل . صاحب فضیلت بسیار. صاحب صنایع : گفت هنگامی یکی شهزاده بودگوهری و پرهنر و آزاده بود. رودکی (از سندبادنامه ).ستودش فراوان و کرد آفرین بر آن پرهنر پهلو پاکدین . فردوسی .شنیدند مردم سخنهای شاه...