کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کابل فرستگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کابل خدای
لغتنامه دهخدا
کابل خدای . [ ب ُ خ ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) پادشاه کابل : برون رفت مهراب کابل خدای سوی خیمه ٔ زال زابل خدای . فردوسی .به یک دست مهراب کابل خدای بیکدست گستهم جنگی بپای . فردوسی .چهارم چو مهراب کابل خدای که سالار شاهست با فر و رای . فردوسی .همی رفت مهر...
-
کابل دره
لغتنامه دهخدا
کابل دره . [ ب ُ دَ رَ ] (اِخ )ناحیتی که امروزه در جغرافیا کابل دره نامیده میشود در قدیم عبارت بوده از نواحی رود کابل تا به رود سند، پیشاور پایتخت آن بوده است . این مملکت در کتیبه ٔ بیستون و نقش رستم در عهد هخامنشیان بفرس هخامنشی گندارا نامیده شده اس...
-
کابل کشی
لغتنامه دهخدا
کابل کشی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) کشیدن کابل . سیمهای زیرزمینی برای برق و تلفن و غیره کشیدن .
-
جستوجو در متن
-
داشتن
لغتنامه دهخدا
داشتن . [ ت َ ] (مص ) دارا بودن . مالک بودن . صاحب بودن چیزی را. صاحب آنندراج گوید: داشتن ، معروف و این گاهی یک مفعول دارد و گاهی دو مفعولی آید چنانکه گوید:فلانی زور دارد و یا ملک دارد و گاهی دو مفعولی آید چنانکه گوید: فلانی فلانی را دوست میدارد : از...