کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چپاول و دستاندازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دست اندازی
لغتنامه دهخدا
دست اندازی . [ دَ اَ ] (حامص مرکب ) تجاوز. غارت . تاراج . تطاول . تصرف بیجا. تعدی . تجاوز به مال و جان کسی . دست درازی .- دست اندازی کردن ؛ تجاوز کردن . تعدی کردن .
-
جفتک اندازی
لغتنامه دهخدا
جفتک اندازی . [ ج ُ ت َ اَ ] (حامص مرکب ) آلیزش . اسکیزه . جفته اندازی . جفتک پرانی . رجوع به جفتک و آلیزش و اسکیزه شود. || در تداول دیرپذیری . صعب القبولی .
-
گوله اندازی
لغتنامه دهخدا
گوله اندازی . [ ل َ / ل ِ اَ ] (حامص مرکب ) گلوله اندازی . (ناظم الاطباء). عمل گوله انداز. رجوع به گوله انداز و گلوله انداز شود.
-
شاه اندازی
لغتنامه دهخدا
شاه اندازی . [ اَ ] (حامص مرکب ) دعویهای بزرگ و بی اساس . لافهای گزاف . (از یادداشت مؤلف ).
-
کارراه اندازی
لغتنامه دهخدا
کارراه اندازی . [ اَ ] (حامص مرکب ) عمل و کیفیت کارراه انداز.
-
پس اندازی
لغتنامه دهخدا
پس اندازی . [ پ َاَ ] (حامص مرکب ) عمل پس انداختن و پس انداز کردن .
-
مداخله
لغتنامه دهخدا
مداخله . [ م ُ خ َ /خ ِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِمص ) مداخلت . دخالت در امور دیگران . دست اندازی و مباشرت . (ناظم الاطباء). مبادرت و درآمدن در کاری . || دخالت در امور دیگران .دست اندازی به حقوق و امور دیگران . || (اصطلاح فلسفه ) دو امری که اجزای آن دو د...
-
دوبهم اندازی
لغتنامه دهخدا
دوبهم اندازی . [ دُ ب ِ هََ اَ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت دوبهم انداز. دوبهم زنی . دوبرهم زنی . تفتین . ذات البین . (یادداشت مؤلف ).
-
متخاسی
لغتنامه دهخدا
متخاسی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با هم سنگ اندازی کننده . (آنندراج ). با یکدیگر سنگ اندازی کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخاسی شود.
-
متراجم
لغتنامه دهخدا
متراجم . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) سنگ اندازی کننده با هم . (آنندراج ). مشغول به سنگ اندازی بر یکدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تراجم شود.
-
راست اندازی
لغتنامه دهخدا
راست اندازی . [ اَ ] (حامص مرکب ) عمل راست انداز. مستقیم انداختن . راست افکندن . انداختن بی انحراف و کژی . || تیر انداختن بدقت . بهدف رساندن تیر : شکار کردن و صفت راست اندازی و دلاوری او [ بهرام گور ] معروف است . (مجمل التواریخ والقصص ).راست اندازی چ...
-
شاه اندازی کردن
لغتنامه دهخدا
شاه اندازی کردن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دعویهای بس بزرگ به لاف کردن . دعویهای بیش از حد خویش کردن . (یادداشت مؤلف ). زیاده سری کردن و لاف و گزاف زدن و دعوی بلند کردن . (بهار عجم ) (از آنندراج ) : مهر درویش بگو در دل شاه اندازددر سخن اینکه کند این...
-
پشت هم اندازی
لغتنامه دهخدا
پشت هم اندازی . [ پ ُ ت ِ هََ اَ ] (حامص مرکب ) تنظیم الفبائی فیش ها. || در قمار، ورق ها را بحیله بر وفق نفع خود قرار دادن . || حیلت و تزویر و دسیسه برای انجام کاری بنفع خویش .کلاغ و کبوتر جفت کردن .- پشت هم اندازی کردن . رجوع به پشت هم انداختن شود.
-
مداخله گر
لغتنامه دهخدا
مداخله گر. [ م ُ خ َ / خ ِ ل َ / ل ِ گ َ ] (ص مرکب ) که در کار دیگران بی هیچ حقی و بی اجازت آنان دخالت و دست اندازی کند. دولت یا حکومتی که در امور داخلی ممالک کوچکتر و ضعیف دخالت کند.
-
شلنگ اندازی
لغتنامه دهخدا
شلنگ اندازی . [ ش َ ل َ / ش ِ ل ِ /ل َ اَ ] (حامص مرکب ) رفتن با گامهای بلند و پای انداز. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شلنگ انداختن شود.