شاه اندازی کردن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دعویهای بس بزرگ به لاف کردن . دعویهای بیش از حد خویش کردن . (یادداشت مؤلف ). زیاده سری کردن و لاف و گزاف زدن و دعوی بلند کردن . (بهار عجم ) (از آنندراج ) :
مهر درویش بگو در دل شاه اندازد
در سخن اینکه کند اینهمه شاه اندازی .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.