کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چِنِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چن
لغتنامه دهخدا
چن . [ چ ِ ] (نف مرخم ) مخفف چین و چیننده ، از فعل چیدن . رجوع به چیدن شود.- سخن چن ؛ مخفف سخن چین ، بمعنی نمام و خبرکش و جاسوس و غماز : کیسه ٔ راز را بعقل بدوزتا نباشی سخن چن و غماز. ناصرخسرو.- سلامت چن ؛ مخفف سلامت چین ، بمعنی سلامت گزین و سلامت ...
-
سخن چن
لغتنامه دهخدا
سخن چن . [ س ُ خ َ چ ِ ] (نف مرکب ) مخفف سخن چین : کیسه ٔ راز را بعقل بدوزتا نباشی سخن چن و غماز. ناصرخسرو.رجوع به سخن چین شود.
-
اسپیه چن
لغتنامه دهخدا
اسپیه چن . [ اِ پی ی َ چ َ ] (اِخ ) از کوههای دوهزار. رجوع به سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 153 بخش انگلیسی شود.
-
چن-ارآرکون
لغتنامه دهخدا
چن-ارآرکون . [ چ ِ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از قرای دماوند است و 20خانوار سکنه دارد». (از مرآت البلدان ج 4 ص 272).
-
واژههای همآوا
-
چن
لغتنامه دهخدا
چن . [ چ ِ ] (نف مرخم ) مخفف چین و چیننده ، از فعل چیدن . رجوع به چیدن شود.- سخن چن ؛ مخفف سخن چین ، بمعنی نمام و خبرکش و جاسوس و غماز : کیسه ٔ راز را بعقل بدوزتا نباشی سخن چن و غماز. ناصرخسرو.- سلامت چن ؛ مخفف سلامت چین ، بمعنی سلامت گزین و سلامت ...
-
جستوجو در متن
-
آصفجاه
لغتنامه دهخدا
آصفجاه . [ ص َ ] (اِخ ) رجوع به نظام الملک (چن قلیچ خان ...) شود.
-
شن شیلا
لغتنامه دهخدا
شن شیلا. [ ش ِ ] (اِ) چن چیلا. چینچیلا. جانوری است که پوست آن گرانبهاست . و رجوع به چینچیلا شود.
-
ژه هو
لغتنامه دهخدا
ژه هو. [ ژِ ] (اِخ ) نام ایالتی از ایالات چین به مساحت صد و نود و سه هزار کیلومتر مربع، دارای سه ملیون و پنجاه و پنج هزار تن سکنه . کرسی آن چن ده است .
-
نظام الملک
لغتنامه دهخدا
نظام الملک . [ ن ِ مُل ْ م ُ ] (اِخ ) چن قلیچ خان بن غازی فیروزجنگ مشهور وملقب به نظام الملک آصف جاه ، مؤسس سلسله ٔ نظام حیدرآباد وی به سال 1161 درگذشت . (از قاموس الاعلام ج 6).
-
ایرنجین
لغتنامه دهخدا
ایرنجین . [رَ ] (اِخ ) امیر و سردار مغول و حاکم دیاربکر. پدرزن سلطان الجایتو بود. باتفاق بعضی امرای دیگر در سنه ٔ 719 هَ . ق . با سلطان ابوسعید بهادرخان از در مخالفت درآمدند و در جنگی که بین فریقین در نزدیکی شهر میانج (میانه ) روی داد، امیر چوپان سرد...
-
یزدانی
لغتنامه دهخدا
یزدانی . [ ی َ ] (اِخ ) از قدمای شعرای زبان فارسی بوده و رادویانی در ترجمان البلاغه اشعار زیر را از او آورده است . (یادداشت مؤلف ) : از جود به سائل دهد اقلیم ز دشمن همواره به نوک قلم اقلیم ستانی . #آن شاه با کفایت و آن میر بی کفوارزاق را از ایزد کاف...
-
غماز
لغتنامه دهخدا
غماز. [ غ َم ْ ما ] (ع ص ) فشارنده وجنباننده و بهیجان آورنده . صیغه ٔ مبالغه است از غَمز. (از اقرب الموارد). || سخن چین . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ساعی . (دهار). نَمّام . ضَرّاب . واشی . (مقدمة الادب زمخشری ). خبرکش . مُضرِّب : ای ساخته بر دامن ادب...
-
همچون
لغتنامه دهخدا
همچون . [ هََ چُن ْ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) همچو. مانند. چون . نظیر : ایستاده دید آنجا دزد غول روی زشت و چشمها همچون دغول . رودکی .انگِشت برِ رویش مانند بلور است پولاد برِ گردن او همچون لاد است . خسروانی .گویی همچون فلان شدم نه هماناهرگز چون عود کی توا...