یزدانی . [ ی َ ] (اِخ ) از قدمای شعرای زبان فارسی بوده و رادویانی در ترجمان البلاغه اشعار زیر را از او آورده است . (یادداشت مؤلف ) :
از جود به سائل دهد اقلیم ز دشمن
همواره به نوک قلم اقلیم ستانی .
آن شاه با کفایت و آن میر بی کفو
ارزاق را از ایزد کافی کفش کفیل
شاهی که پیش سائل و زائر فرستد او
پرسش به شست منزل [ و ] مالش به شست میل .
ای آنکه ریاست را بنیادی و اصلی
چونانکه سیاست را کانی و مکانی .
شهی وقف کرده بر آمال مال
چن او نی به مردی کسی ز آل ِ زال .
دو چیز بود برزم تو ماتم و سور
هم ماتم دشمنان و هم سور نسور.
دو زلفگانش چلیپا شد و لبان عیسی
رخش زبور ملاحت شد و میان زنار.