کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چِتْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چت
لغتنامه دهخدا
چت . [ چ ِ ] (موصول + ضمیر) مخفف چه ترا : خجسته مهرگان آمد سوی شاه جهان آمدبباید داد داد او بکام دل بهرچت کر. دقیقی (از لغت فرس چ اقبال ص 134).ز بهرام و از رستم نامدارز هرچت بپرسم بمن برشمار. فردوسی .گر ایدونکه هرچت بپرسم توراست بگوئی همه بوم ترکان ت...
-
چت
لغتنامه دهخدا
چت . [ چ َ ] (اِ) سقف . چخت .
-
چت
لغتنامه دهخدا
چت . [ چ ِ ] (اِ) از اسماء بنات نعش در هندی . (تحقیق ماللهند ص 197).
-
چت
لغتنامه دهخدا
چت . [ چ ِ ] (اِ) در تداول مردم قزوین ، جائی که دیوار در کوچه و کوی بسوی دیگر پیچد. جائی از شارع که بسوی دیگر رود.
-
واژههای همآوا
-
چت
لغتنامه دهخدا
چت . [ چ ِ ] (موصول + ضمیر) مخفف چه ترا : خجسته مهرگان آمد سوی شاه جهان آمدبباید داد داد او بکام دل بهرچت کر. دقیقی (از لغت فرس چ اقبال ص 134).ز بهرام و از رستم نامدارز هرچت بپرسم بمن برشمار. فردوسی .گر ایدونکه هرچت بپرسم توراست بگوئی همه بوم ترکان ت...
-
چت
لغتنامه دهخدا
چت . [ چ َ ] (اِ) سقف . چخت .
-
چت
لغتنامه دهخدا
چت . [ چ ِ ] (اِ) از اسماء بنات نعش در هندی . (تحقیق ماللهند ص 197).
-
چت
لغتنامه دهخدا
چت . [ چ ِ ] (اِ) در تداول مردم قزوین ، جائی که دیوار در کوچه و کوی بسوی دیگر پیچد. جائی از شارع که بسوی دیگر رود.
-
جستوجو در متن
-
چم
لغتنامه دهخدا
چم . [ چ ِ ] (مرکب از «چه » موصول و «م » ضمیر مفعولی ) مخفف چه مرا. از قبیل «چت » و «چش » و «کم » و «کت » و «کش » (از که موصول و ضمایر) : افزار خانه از زمی و بام و پوششش هر چم به خانه اندر سرشاخ و تیر بود. کسائی .زمین جز به فرمان تو نسپرم وز آن چم تو...
-
چاشنی کردن
لغتنامه دهخدا
چاشنی کردن . [ ک َ دَ ](مص مرکب ) اندکی از مأکول یا مشروبی را چشیدن برای آزمودن طعم آن . چشیدن طعم خوردنی یا نوشیدنی را. اندکی از طعام یا شراب را خوردن و طعم آن را امتحان کردن : روز نوروز نخستین کسی ... مؤبد مؤبدان پیش ملک آمدی با جام زرین ... چون...
-
سهم
لغتنامه دهخدا
سهم . [ س َ ] (اِ) پهلوی «سهم » (ترس ، وحشت ) از «سم » پارسی باستان «چت - من » = ایرانی باستان «تراس - من » سَم از پارسی باستان «چه - من » = ایرانی باستان «چه من » = ایرانی باستان «ثراه - من » از «ثراه » آریایی «تراس » (لرزیدن - ترسیدن ). رجوع به نیب...
-
باور داشتن
لغتنامه دهخدا
باور داشتن . [ وَ ت َ ] (مص مرکب )استوار داشتن . راست پنداشتن . قبول داشتن . پذیرفتن . (ناظم الاطباء). تصدیق کردن ایمان داشتن : به گرد دروغ آنکه گردد بسی ازو راست باور ندارد کسی . اسدی .چو دیوانه ٔ میخواره هر چت بگویدنه بر بد نه بر نیک باور مدارش . ن...
-
مزگت
لغتنامه دهخدا
مزگت . [ م َ گ ِ ] (اِ) نمازخانه و مسجد. (ناظم الاطباء). خانه ٔ خدا. بیت اﷲ. (برهان ). مزکت . مژگت . (زمخشری ). به معنی خانه ای که برای پرستش پروردگار بسازند و هرکس خواهد در آن بندگی وعبادت کند و آن خانه را حرمت گذارند و پاک نگهدارندو چون خانه ٔ بندگ...