چت . [ چ ِ ] (موصول + ضمیر) مخفف چه ترا :
خجسته مهرگان آمد سوی شاه جهان آمد
بباید داد داد او بکام دل بهرچت کر.
ز بهرام و از رستم نامدار
ز هرچت بپرسم بمن برشمار.
گر ایدونکه هرچت بپرسم توراست
بگوئی همه بوم ترکان تراست .
بدانچت بدادند خرسند باش
که خرسندی از گنج ایزد عطاست .
وآنچت گوید بپذیر و مباش
عاشق بر بیهده گفتار خویش .
دروغ است گفتارهاش ای برادر
بهرچت بگوید مدار استوارش .
در یکی گفته : که آنچت داد حق
بر تو شیرین گردد و ایجاد حق .
|| (ادات استفهام + ضمیر) چت است ؛ چه چیز است ترا؟ چه میشود ترا؟ چه حال است ترا؟. چت شد؛ چه شد ترا؟ چه افتاد ترا؟. چت بود؟؛ چه بود ترا؟ چه افتاده بود ترا؟ چه بیماری یا چه گرفتاری بود ترا؟ :
در چه کاری تو و بهر چت خرند
تو چه مرغی و ترا با چه خورند.