کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چَنگک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چنگک
لغتنامه دهخدا
چنگک . [ چ َ گ َ ] (اِمصغر) عموماً قلاب را گویند و خصوصاً قلابی که فیل را بدان رانند. (برهان ). بمعنی قلاب میباشد. (آنندراج ) (انجمن آرا). قلاب و قلابی که فیل را بدان رانند. (ناظم الاطباء). قلاب دروند. (لغت محلی شوشتر نسخه خطی ). قلاب آهنی نوک تیزو ن...
-
چنگ چنگک
لغتنامه دهخدا
چنگ چنگک . [ چ َ چ َ گ َ ] (اِ مرکب ) خروب . خرنوب . (بحر الجواهر).
-
واژههای همآوا
-
چنگک
لغتنامه دهخدا
چنگک . [ چ َ گ َ ] (اِمصغر) عموماً قلاب را گویند و خصوصاً قلابی که فیل را بدان رانند. (برهان ). بمعنی قلاب میباشد. (آنندراج ) (انجمن آرا). قلاب و قلابی که فیل را بدان رانند. (ناظم الاطباء). قلاب دروند. (لغت محلی شوشتر نسخه خطی ). قلاب آهنی نوک تیزو ن...
-
جستوجو در متن
-
چنگ قلاب
لغتنامه دهخدا
چنگ قلاب . [ چ َ ق ُل ْ لا ] (اِ مرکب ) چنگی که دارای قلاب است و بدان اشیاء را از محلی نزدیک کشند. عودق . عدوقه . عودقه . رجوع به چنگک شود.
-
گوشتاویز
لغتنامه دهخدا
گوشتاویز. (نف مرکب ) آویزنده ٔ گوشت . || (اِ مرکب ) قناره . (زمخشری ). معلاق . (تفلیسی ). چنگک دکان قصابی . کنار. || جایی که گوشت در آن فروشند. (آنندراج از فرهنگ فرنگ ). بازار گوشت فروشان . (ناظم الاطباء).
-
شوخ گیر
لغتنامه دهخدا
شوخ گیر. (نف مرکب ) زداینده ٔشوخ . پاک کننده و دورسازنده ٔ آلودگی و ناپاکی . || فرومایه و دون . (ناظم الاطباء). || (اِ مرکب ) ابزاری آهنین و دراز که نوک آن مانند چنگک [ است ] و بدان معدن را میکاوند. (ناظم الاطباء).
-
شیلم
لغتنامه دهخدا
شیلم . [ ش َ / ش ِ ل َ ] (اِ) جلیف . بشت . رغید. تلخه . چنگک . دنقه . چنگلک . زوان . شالم . شولم . زؤان . زیوان . سعیع. شلک . چنگک که با غله مخلوط شود و آنرا تلخ کند. (یادداشت مؤلف ). نام دارویی است که آنرا با گوگرد بر بهق طلا کنند نافع باشد، و آنر...
-
موچسب
لغتنامه دهخدا
موچسب . [ م َ / م ُ چ َ ] (اِ مرکب ) یکی از گونه های تیره ٔ رزها که به توسط چنگک های مخصوص خود به دیوار می چسبد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 261). پیچک دیواری که به عنوان گیاه زینتی پای دیوار منازل کاشته می شود و بدنه ٔ دیوار را می پوشاند.
-
قناره
لغتنامه دهخدا
قناره . [ ق َ رَ / رِ ] (اِ) چنگک . گوشت آویز. (زمخشری ) . چوبی یا آهنی دراز که قصابان در دیوار مضبوط کنند مثل چوب سردر و میخ های بسیار در آن زنند و مذبوح را بعد تسلیخ به آن میخ ها آویزند و قطعه قطعه کرده فروشند. (آنندراج ) : یک مسلخ است عالمی از دست...
-
چنگکی
لغتنامه دهخدا
چنگکی . [ چ َ گ َ ] (ص نسبی ) منسوب به چنگک . قلابی . رجوع به قلابی شود. || (اِ) نام استخوانی که در داخل استخوانهای ردیف دوم مچ دست قرار دارد. این استخوان بشکل منشور مثلث القاعده ای است که دو قاعده ٔ آن در جلو و عقب قرار گرفته و غیرمفصلیند. سطح قدامی...
-
چنگله
لغتنامه دهخدا
چنگله . [ چ َ گ ُل َ / ل ِ ] (اِ) نام سازی است که چنگ گویند. (جهانگیری ) (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : چزد رابر شاخهای خم گرفته لحن نای باد را از برگهای خشک بانگ چنگله . مسعودسعدسلمان (از انجمن آرا).رجوع به چنگ شود. || پنجه ٔ مردم . (جهانگیری...
-
چنگه
لغتنامه دهخدا
چنگه . [ چ َ گ َ / گ ِ ] (اِ) آلت آهنین دندانه داری است با دسته ٔ چوبین که برای شیار زمین در باغها بکار رود. (یادداشت مؤلف ). چنگک . || محتوی یک چنگ فراهم آورده . مشت . قبضه . چنگ . یک چنگه . یک مشت . یک چنگ . یک چنگه کشمش . یک مشت کشمش . آنگاه که ا...
-
خروب
لغتنامه دهخدا
خروب . [ خ َرْ رو ] (ع اِ) خرنوب . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به «خرنوب » شود. || نام گیاهی است که هر جا روید نشان خرابی باشد . خارسم . (محمودبن عمر). فش . (محمودبن عمر). چنگ . چنگک . (یادداشت مؤلف ) : آ...