کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارچهار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهارچهار
لغتنامه دهخدا
چهارچهار. [ چ َ / چ ِ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب )مربع. چهارضلعی . رُباع . || چارچار. چهار روز از آخر چهله ٔ بزرگ و چهار روز از اول چهله ٔ کوچک زمستان که مصادف است با ششم تا چهاردهم بهمن ماه .
-
واژههای مشابه
-
چهارچهار کردن
لغتنامه دهخدا
چهارچهار کردن . [ چ َ / چ ِ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به دسته های چهارتائی قسمت کردن .
-
جستوجو در متن
-
ارابیع
لغتنامه دهخدا
ارابیع. [ اَ ] (ع ق ) چهارچهار.
-
چهارگان
لغتنامه دهخدا
چهارگان . [ چ َ / چ ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) (مرکب از چهار + گان ) عدد توزیعی است و واحد را که چهارست به قسمتهای مساوی بخش کند. چهارچهار. رُباع ؛ یعنی اربعةاربعة. (منتهی الارب ). رُبَع (از منتهی الارب ). چهار به چهار. || چهار در چهار. || چهار و چهار. (...
-
رباع
لغتنامه دهخدا
رباع . [ رُ ] (ع اِ) چهارچهار. (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن ). چهارگان . (آنندراج ). چهارگان ، و آن معدول است از اربعةاربعة، و از اینروست که صرف آن ترک شده است ، و اعمش رُبَع بجای رباع خوانده است . (از منتهی الارب ). معدول است از اربعةاربعة با تکرار...
-
ربع
لغتنامه دهخدا
ربع. [ رُ ب َ ] (ع اِ) اول نتاج بهاری ، و آخر نتاج را هُبَع گویند، و منه : ما له هبع و لا ربع. ج ، رِباع ، اَرباع . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || چهارچهار. (منتهی الارب ). || ج ِ رباعی . (ناظم الاطباء). رجوع به رباعی ...
-
حرف توزیع
لغتنامه دهخدا
حرف توزیع. [ح َ ف ِ ت َ / تُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف تکریر عدد. پساوند توزیع. گاف و الف و نون که در پایان اعداد اصلی درآید و آنها رابه عدد توزیعی بدل کند، و معنی تکرار عدد را رساند.شمس قیس در عنوان حرف نسبت و تکریر اعداد گوید: چون به اواخر اع...
-
حرف نسبت
لغتنامه دهخدا
حرف نسبت . [ ح َ ف ِ ن ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: الفی است که دراواخر بعضی نعوت فایده ٔ نسبت دهد، چنانکه فراخا و درازا و پهنا و باریکا و باشد که نونی درافزایند و گویند فراخنا و درازنا و معنی آن فراخی و درازی است ، الاّ آنکه این ال...