کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارتک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهارتک
لغتنامه دهخدا
چهارتک . [ چ َ / چ ِ ت َ ] (اِ مرکب ) نوعی تاخت اسب . نوعی دویدن اسب . تاخت و چهار نعل یا آرام و یرتمه . (از ناظم الاطباء). قسمی دویدن اسب که آن را چهارگانه گویند. (یادداشت مؤلف ). || اسب خوش راه و تیزدو. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
چهارگانه
لغتنامه دهخدا
چهارگانه . [ چ َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) اسب راهوار تیزگام باشد. (جهانگیری ). قسمی دویدن که آن را چهارتک نیز گویند. اما در این معنی ظاهراً مصحف چهارگامه است . رجوع به چهارگامه شود. || مربع. (یادداشت مؤلف ). || (اِ مرکب ) چهارعنصر. عناصر چهارگانه : ز آ...
-
چهارگامه
لغتنامه دهخدا
چهارگامه . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) تیز. تند. سریع. به چهارنعل . به چهارتک (در تاختن اسب ). || توسعاً اسب راهوار و تیزرو را گویند. (برهان ) (آنندراج ). اسب تیزرفتار. (فرهنگ نظام ).- چهارگامه ران ؛ که تند و سریع راند. که به تگ راند. که به چه...