چهارگامه . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) تیز. تند. سریع. به چهارنعل . به چهارتک (در تاختن اسب ). || توسعاً اسب راهوار و تیزرو را گویند. (برهان ) (آنندراج ). اسب تیزرفتار. (فرهنگ نظام ).
- چهارگامه ران ؛ که تند و سریع راند. که به تگ راند. که به چهارنعل راند. (یادداشت مؤلف ).
- || اسب چهارتکه ران . و آن نوعی از رفتار اسب است ، چون بخواهند که اسب را بدوانند، اول گام با مرغا برانند سپس چهارتکه رانند و بعد از آن بدوانند و این رفتار سوم را چهارتکه و چهارگامه بدان سبب میخوانند که در این رفتار اسب هر چهارپای را یک باره برمیدارد (از مؤید الفضلا). رجوع به چهارگامه شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.