کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنین است پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ح َ س َ ] (اِخ ) کوهی است . || جائی است در بلاد ضبه . || دیهی به یمامه است . || جای استواری است در اندلس . حصنی است به اندلس .
-
ربضی
لغتنامه دهخدا
ربضی . [ رَ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به «ربض » که از قبیله ٔ مذحج است . || منسوب است به «ربض » که از قرای اصفهان است . || منسوب است به ربض که از قراءمرو است . (از انساب سمعانی ). || منسوب است به قبیله ٔ مهاجرین غانم ربضی . (از لباب الانساب ).
-
عبب
لغتنامه دهخدا
عبب . [ ع ُ ب ُ ] (ع اِ) آب جهجهان - ریزان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبهای جهنده .(اقرب الموارد). || درختی است که آن را الراء نامند. ابن سکیت گوید: عبب درخت کوچکی است که از حمی آب خورد و او را میوه های ریز بدی است که مربع الشکل است . (از معجم البل...
-
عصبة
لغتنامه دهخدا
عصبة. [ ع َ ص َ ب َ ] (اِ) ریحانی است که آن را جم اسفرم خوانند، و بعضی گویند لبلاب است که عشق پیچان باشد. (برهان ). جم سفرم است ،و گویند لبلاب است که به یونانی فسوس گویند. (از اختیارات بدیعی ). ریحان سلیمان ، و گویند لبلاب است . (الفاظ الادویة). جم ا...
-
تهو
لغتنامه دهخدا
تهو. [ ت ِ ] (اِ) مخفف تیهو است و آن پرنده ای است شبیه به کبک ، لیکن کوچکتر است از کبک . (برهان ) (از آنندراج ). جانوری است که گوشتش لذیذ باشد و آن را تیهو نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). تیهو. (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ). مخفف تیه...
-
پسا
لغتنامه دهخدا
پسا.[ پ َ ] (اِخ ) نام شهری است به فارس و فسا معرب آن است . مؤلف حدود العالم آورده است : پسا شهری است بناحیت پارس خرم و بزرگ و او را قهندز است و ربض است و جای بازرگانان است و با خواسته ٔ بسیار است و شهرکهای کردیان و خیر (؟) از پساست . و نیز رجوع به ...
-
عقیق
لغتنامه دهخدا
عقیق . [ ع َ ] (اِخ ) وادیی است نزدیک مدینه . وموضعی است به مدینه و به یمامة و به طائف و به تهامة و به نجد و شش موضع دیگر. ج ، أعقّة. (از منتهی الارب ). نام چند وادی است در بلاد عرب ، از آن جمله است : عقیق عارض یمامة، که وادی وسیعی است و چشمه های گو...
-
ذهنی
لغتنامه دهخدا
ذهنی . [ ذِ ] (اِخ ) نام چهار تن شاعر عثمانی است . یکی از آنان بنام مومچی زاده بالی چلبی معروف است و مدتی قضای اسکدار و سپس قضای غلطه رانده است و به سال 983 هَ . ق . درگذشته است ، دیگری از مردم اسلامبول و نام او نیز بالی است و پاره ای مشاغل دیوانی نی...
-
عریمة
لغتنامه دهخدا
عریمة. [ ع ُ رَ م َ ] (اِخ ) ریگ توده ای است مربنی فزارة را، و یا موضعی است . (منتهی الارب ). رملی است و آن را آبی است بنام عَبسیّة و گویند آن رمله ای است ازآن ِ بنی سعد و برخی آن را برای بنی فزاره دانسته اند. و نیز گویند آن شهری است . (از معجم البلد...
-
عراعر
لغتنامه دهخدا
عراعر. [ ع ُ ع ِ ] (اِخ ) نام موضعی است در شعر اخطل . و گفته شده است نام آبی است شور مر بنی عمیره را و صاحب تکملة گوید: هی ارضی سبخة. و گفته شده است آب تلخی است به عدنه در شمال شربة. و نصر گوید عراعرآبی است مر کلب را بناحیة الشام . (معجم البلدان ).
-
سترکا
لغتنامه دهخدا
سترکا. [ س َ ت َ ] (اِ) صمغی است سرخ بسیاهی مایل ، و بعضی گویند صمغ درخت روم است و آن درختی است که مقل مکی میوه ٔ آن است و بعضی دیگر گویند که صمغ درخت زیتون است و آن گرم و خشک است و نزله را نافع میباشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
عبس
لغتنامه دهخدا
عبس . [ ع َ ] (ع اِ) گیاهی است ، به فارسی شاپاپک یا سیسنبر و به مصر یرنوف نامند. (منتهی الارب ). رستنی است . فارسی آن سابانک است یا سیسنبر است و در مصر به یرنوف معروف است . (اقرب الموارد). در تحفه ذیل نوف آرد: به فارسی شابانک و معرب از او شاباسنج است...
-
غناوه
لغتنامه دهخدا
غناوه . [ غ ُ وَ / وِ ] (اِ)سازی است . (فرهنگ رشیدی ). سازی است که مطربان نوازند. (برهان قاطع). صاحب آنندراج بجای واو دال آورده است و ظاهراً واو صحیح است . || نام بازیی است . (فرهنگ رشیدی ). نوعی از بازیها است . (برهان قاطع). اُرجوحَه لوکانی . نرموره...
-
وردانه
لغتنامه دهخدا
وردانه . [ ] (اِخ ) نام ناحیتی است به ترکستان و امیر آنجا وردان خدات بوده است . دهی است بزرگ و حصاری بزرگ و استوار دارد. از قدیم باز جای پادشاهان بوده است و قدیمتر از شهر بخاراست و او را شاهپور بنا کرده است . و سرحد ترکستان است . (یادداشت مرحوم دهخدا...
-
حضار
لغتنامه دهخدا
حضار. [ ح َ ] (اِخ ) ستاره ای است که پیش از سهیل طلوع کند. نام ستاره ای است در جانب جنوب .(مهذب الاسماء). ستاره ای است روشن در جانب جنوب . یکی از دو ستاره است که پیش از سهیل برآید و مردمان گمان برند که سهیل است و آن ستاره ٔ دیگر «الوزن » است .