عبب . [ ع ُ ب ُ ] (ع اِ) آب جهجهان - ریزان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبهای جهنده .(اقرب الموارد). || درختی است که آن را الراء نامند. ابن سکیت گوید: عبب درخت کوچکی است که از حمی آب خورد و او را میوه های ریز بدی است که مربع الشکل است . (از معجم البلدان ). دانه ٔ کاکنج است و گفته اند عنب الثعلب است و گفته اند «راء» است و گفته انداز درختان تلخ است . (اقرب الموارد) (لسان العرب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.