کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیروزآباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیروزآباد
لغتنامه دهخدا
پیروزآباد. (اِخ ) از کوره ٔ اردشیر خوره ٔ فارس . (مجمل التواریخ والقصص ص 61). رجوع به فیروزآباد شود.
-
جستوجو در متن
-
فیروز
لغتنامه دهخدا
فیروز. (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که دارای 36 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و بنشن است . آن را اهالی ، «پیروزآباد» نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
اردشیرخره
لغتنامه دهخدا
اردشیرخره . [ اَ دَ / دِ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) اردشیرخوره . از عمارت و شهرها که [ اردشیر بابکان ] کرد... یکی اردشیر خوره خواند و آن پیروزآباد است از پارس و پیش از آن گور خواندندی . (مجمل التواریخ و القصص ص 61). نام الکه ایست بزرگ از ولایت فارس که شیراز و...
-
اردشیر بابکان
لغتنامه دهخدا
اردشیر بابکان .[ اَ دَ / دِ رِ ب َ ] (اِخ ) مؤسس سلسله ٔ ساسانی . شورش و اختلالی که در آغاز قرن سوم میلادی در ایالت پارس واقع شد انحطاط قدرت اشکانیان را در آن عهد آشکار میسازد ظاهراً هر شهری که تا اندازه ای قابل اعتنا بوده پادشاه کوچکی داشته است مهم...