کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پولادگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پولادگر
لغتنامه دهخدا
پولادگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) آنکه پولاد سازد. توسعاً آهنگر : بدان دست بردند آهنگران چو شد ساخته کار گرز گران پسند آمدش کار پولادگرببخشیدشان جامه و سیم و زر. فردوسی .بفرمود خسرو [کی خسرو] بپولادگرکه بند گران ساز مسمار سرهم اندر زمان پای کردش [گرگین را] ...
-
جستوجو در متن
-
مسمارسر
لغتنامه دهخدا
مسمارسر. [ م ِ ما س َ ] (ص مرکب ) دارای سری چون مسمار.که در سر مسمار دارد. با مسماری در سر : بفرمود خسرو به پولادگرکه بند گران ساز، مسمارسر.فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی e 13 بیت 577).
-
پسند آمدن
لغتنامه دهخدا
پسند آمدن . [ پ َ س َ م َ دَ ] (مص مرکب ) خوش آمدن . مطبوع افتادن . مقبول گشتن . گزیده آمدن . احساب . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) : نیاید جهان آفرین را پسندبفرجام پیچان شویم از گزند. فردوسی .چو بشنید رومی پسند آمدش سخنهای او سودمند آمدش . فرد...