کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پنداشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پنداشته
لغتنامه دهخدا
پنداشته . [ پ ِ ت َ / ت ِ ](ن مف ) بمعنی تصورکرده و اندیشه کرده یعنی خیال کرده ... (آنندراج ). || موهوم . (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
پنداریده
لغتنامه دهخدا
پنداریده . [ پ ِ دَ / دِ ] (ن مف ) پنداشته . گمان کرده .
-
هفت باغ
لغتنامه دهخدا
هفت باغ . [ هََ ](اِ مرکب ) کنایت از دنیاست و هفت اقلیم : پنداشته ای تو کم چراغی آرایش روی هفت باغی ؟(منسوب به نظامی ).
-
انگاریده
لغتنامه دهخدا
انگاریده . [ اَ / اِ دَ / دِ ] (ن مف ) تصورشده . پنداشته . و رجوع به انگاریدن و انگاردن و انگار و انگارده و انگاشتن شود.
-
انگاشته
لغتنامه دهخدا
انگاشته . [ اَ / اِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) پنداشته . تصورشده . (فرهنگ فارسی معین ).
-
مستحل
لغتنامه دهخدا
مستحل . [ م ُ ت َ ح َل ل ] (ع ص )نعت مفعولی از مصدر استحلال . حلال داشته شده . (اقرب الموارد). حلال پنداشته شده . حلال . رجوع به استحلال شود.
-
هشو
لغتنامه دهخدا
هشو. [ هَُ ] (اِ) هوش و ذهن و عقل و زیرکی . (برهان ). ظاهراً کلمه ٔ هشومند را که مرکب از هش + -ومند است مرکب از هشو + مند پنداشته اند و هشو را به معنی هوش گرفته اند. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || قلعه و حصار. (برهان ).
-
مهاکال
لغتنامه دهخدا
مهاکال . [ م ِ ] (اِخ ) به قول ابن الندیم نام بتی است ازآن ِ مهاکالیه . در این شعر سوزنی آمده و ظاهراً آن را نام دیوی پنداشته است : کشوری گیر به یک حمله که آن کشور راپادشاه است عزازیل و مهاکال وزیر.و رجوع به مهاکالیه شود.
-
انگارده
لغتنامه دهخدا
انگارده . [ اَ / اِ دَ / دِ ] (ن مف ) پنداشته . تصورکرده . (فرهنگ سروری ). پنداشته . تصورشده . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ) افسانه و سرگذشت . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا).- انگارده خر ؛ خریدار افسانه : خواست کز پیش درم بگذرد از بیخبری چون چنان...
-
موهوم
لغتنامه دهخدا
موهوم . [ م َ ] (ع ص ) پنداشته . (مهذب الاسماء). توهم شده . خیال شده . تصورشده . گمان شده . || هرچیزی که وجود خارجی نداشته باشد. (ناظم الاطباء). آنچه انسان تصور کند ولی اساس و پایه ای نداشته باشد. وهمی . خیالی .پنداری . آنچه بر اندیشه ٔ درست یا حقیقی...
-
یحصب
لغتنامه دهخدا
یحصب . [ ی َ ص ِ ] (اِخ ) قلعه ای است به اندلس ، و از آن قلعه است سعیدبن مقرون . (منتهی الارب ). نام دارالخلافه ای است و قصر ریدان که بی نظیرش پنداشته اند در این مکان است و آن در هشت فرسنگی ذمار واقع شده است . این یحصب را علو یحصب خوانند و سفل یحصب ه...
-
مخیل
لغتنامه دهخدا
مخیل . [ م ُ خ َی ْ ی َ ] (ع ص ) پنداشته شده و خیال کرده شده . (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (از محیط المحیط). فلان یذهب علی المخیل ؛ ای علی غرر من غیر یقین . (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || ثوب مخیل ؛ جامه ٔ پاسبان . (مهذب الاسم...
-
اپیمنیدس
لغتنامه دهخدا
اپیمنیدس . [ اِ م ِ دِ ] (اِخ ) از فلاسفه ٔ قدیم یونان . مولد او در حدود قرن هفتم ق . م . در اقریطش بود. وجوداو را برخی از مورخین افسانه پنداشته اند، چه او را پسر یکی از پریان گویند. معروف است که او در جوانی از انظار غائب شد و پس از پنجاه وهفت سال ظا...
-
اسکر
لغتنامه دهخدا
اسکر. [ اَک َ ] (اِخ ) قریه ای است مشهور قرب صعید مصر، بین آن و فسطاط از کوره ٔ اطفیحیه دوروزه راه است . عبدالعزیزبن مروان بعلت نزهت این قریه بدانجا بسیار میرفت و اقامت میکرد و هم آنجا درگذشت . و بعضی پنداشته اند که موسی بن عمران (ع ) در اسکر متولد ش...