کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشت به پشت دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پشت به پشت دادن
لغتنامه دهخدا
پشت به پشت دادن . [ پ ُ ب ِ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) یا پشت به پشت هم دادن یا پشت به پشت آوردن یا پشت پشت آوردن یا پشت پشت دادن یا پشت بر پشت آوردن ؛ درانجام کاری بیکدیگر یاری دادن . متحد شدن . اتفاق کردن . اتحاد کردن . مظاهرت . معاضدت . مساعدت : اگر پشت ...
-
جستوجو در متن
-
بقفا
لغتنامه دهخدا
بقفا. [ ب ِ ق َ ] (ق مرکب )به پس . به پشت . به روی پشت و ستان . (ناظم الاطباء).
-
سنگشت
لغتنامه دهخدا
سنگشت . [ س َ گ ُ ] (اِ مرکب ) سنگ پشت که لاک پشت است . (آنندراج ). رجوع به سنگ پشت شود.
-
ظهر
لغتنامه دهخدا
ظهر. [ ظَ هَِ ] (ع ص ) دردگن پُشت . مبتلی به پشت درد.رجل ٌ ظَهر؛ مردی که پشتش درد کند. (مهذب الاسماء).
-
رکوع کردن
لغتنامه دهخدا
رکوع کردن . [ رُک َ دَ ] (مص مرکب ) به رکوع رفتن . پشت خم کردن . پشت خم دادن . حالت رکوع مرد نمازگزار گرفتن : نرگس همی رکوع کند در میان باغ زیرا که کرد فاخته بر سرو مؤذنی .منوچهری .
-
شیلونه
لغتنامه دهخدا
شیلونه . [ ش َ ن َ / ن ِ ] (اِ) لاک پشت و سنگ پشت را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ). باخه . (فرهنگ جهانگیری ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
چلچله
لغتنامه دهخدا
چلچله . [ چ ِ چ ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) لاک پشت و سنگ پشت را گویند. (برهان ). لاک پشت . (از جهانگیری ) (از رشیدی ) (از انجمن آرا) (آنندراج ). لاک پشت و سنگ پشت . (ناظم الاطباء) : چلچله بنشست و صوفی ره نیافت چلچله صدبار به زآن چل چله . قاسم انوار(از جهانگی...
-
مسبع
لغتنامه دهخدا
مسبع. [ م ُ ب َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر اسباع . بر سر خود گذاشته . پسرخوانده . فرزند بحرام . || آنکه مادرش مرده پس شیر غیر مادر خود خورده باشد. || آنکه هفت پشت یا چهار پشت در عبودیت باشد. || آنکه از صحبت ددان دوری گرفته باشد. || آن که بر هفت ماه ...
-
کوزی
لغتنامه دهخدا
کوزی . (اِ) بمعنی آبگیر و تالاب و استخر باشد و به عربی شمر خوانند. (برهان ) (آنندراج ).آبگیر و تالاب و استخر. (ناظم الاطباء). || (حامص ) خمیدگی پشت . (ناظم الاطباء). انحناء. کوزی پشت . حَدَب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): فرصة؛ باد که کوزی آرد در پشت...
-
ادن
لغتنامه دهخدا
ادن . [ اَ دَن ن ] (ع ص ) کوزپشت (مرد). مرد خمیده . (مؤید الفضلاء). مرد خمیده پشت . (آنندراج ). آنک پشت وی به دو درآمده بود. (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). قوزپشت . سینه و پشت به اندرون رفته . || پشت فرونشسته . || آنکه گردنش بدوش فروشده باشد. ...
-
تساند
لغتنامه دهخدا
تساند. [ ت َ ن ُ ] (ع مص ) پشت واگذاشتن . (زوزنی ). پشت باز نهادن بسوی آن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از متن اللغة). اعتماد کردن بر آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || یاری دادن یکدیگر را تحت رایات مختلف نه آنکه جمع گردند در زیر رای...
-
کوژی
لغتنامه دهخدا
کوژی . (حامص ) دوتایی . (زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حُدبه . احدیداب . خمیدگی . کوژ بودن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ز کوژی پشت من چون پشت پیران ز سستی پای من چون پای بیمار. فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 217).و رجوع به کوژ و کوزی شود. || چی...
-
رودبنه
لغتنامه دهخدا
رودبنه . [ ب ُ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای سه گانه ٔ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان است . این دهستان در قسمت شمال شرقی لاهیجان واقع است و سابقاً بنام دهستان شیرجو پشت نامیده میشد، ولی چون قصبه ٔ رودبنه مرکزیت و راه شوسه داشت به دهستان رودبنه مشهور ش...
-
بنیت
لغتنامه دهخدا
بنیت . [ ب ِ ی َ ] (ع اِ) بنیة. بنیه . نهاد و آفرینش چیزی . فطرت . (فرهنگ فارسی معین ) : بنیاد فضل و بنیت فضل است و پشت فضل وز پشت فضل باز شه شرق یادگار. فرخی .که بنیت آدمی چون آوندی ضعیف است . (کلیله و دمنه ).اول فکرآخر آمد در عمل بنیت عالم چنان دان...