کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسندیده بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پسندیده بودن
لغتنامه دهخدا
پسندیده بودن . [ پ َ س َ دی دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) پسند بودن . مطبوع بودن . مقبول بودن : سخن گرچه دارد ز اختر فروغ پسندیده باشد چو نبود دروغ . فردوسی .و نیزرجوع به پسند بودن شود.
-
واژههای مشابه
-
پسندیده داشتن
لغتنامه دهخدا
پسندیده داشتن . [ پ َ س َ دی دَ ت َ ] (مص مرکب ) پسند داشتن . پسندیدن . قبول کردن .مصاب شمردن رای او. تصدیق کردن . مقبول شمردن : آن استاد که این عمارت همی کرد چون دیوارها تمام برآورد و بجای خم رسانید اندازه ٔ ارتفاع آن با ابریشمی بگرفت و در حقه ای نه...
-
جستوجو در متن
-
نکو آمدن
لغتنامه دهخدا
نکو آمدن . [ ن ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) مطبوع و پسندیده بودن . نیک افتادن . شایسته و درخور بودن : این نکو ناید ار ز من پرسی خوک بر تخت و خرس بر کرسی .سنائی .
-
نعاتة
لغتنامه دهخدا
نعاتة. [ ن َ ت َ ] (ع مص ) موصوف گردیدن و نیکو شدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || سبقت گرفتن اسب .عَتق . (از متن اللغة). نعت بودن اسب . (از اقرب الموارد). رجوع به نَعت شود. || نعت جزو سجیة و فطرت کسی بودن ؛ یعنی ماهر و قادر شدن ...
-
ستوده بودن
لغتنامه دهخدا
ستوده بودن . [ س ُ / س ِ دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) پسندیده بودن : ستوده بود نزد خرد و بزرگ اگر راد مردی نباشد سترگ . رودکی .و آب این ولایت [ ولایت خوارزم ] آب جیحونست و ازجمله آبهاء ستوده است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و نیکویی بهمه ٔ زبانها ستوده است و ...
-
نموداری
لغتنامه دهخدا
نموداری . [ ن ُ / ن ِ ] (حامص ) آشکاری . هویدائی . ظهور. بروز. آشکار شدن یا بودن . || اشتهار. (از ناظم الاطباء). || (ص نسبی ) نمونه ای .برسبیل شاهد و مثال : و امثله نموداری و رموز و اشارات او پسندیده داشت . (سندبادنامه ص 279).
-
اندرخوردن
لغتنامه دهخدا
اندرخوردن . [ اَ دَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) سزاوار گشتن . مناسب بودن . شایسته بودن . (ازناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). لایق شدن . مستحق شدن . روا بودن . پسندیده بودن . سزاوار بودن . (از ناظم الاطباء). لایق بودن . (فرهنگ فارسی معین ) : گرزم ب...
-
ریاضة
لغتنامه دهخدا
ریاضة. [ ض َ ] (ع مص ) ریاض . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رام کردن ستور. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). رجوع به ریاض شود. || (اصطلاح عرفان ) اهل لغت گفته اند ریاضة عبارت است از تبدیل کردن صفات ناپسند به صفات پسندیده ....
-
راضی
لغتنامه دهخدا
راضی . (ع ص ) خشنودشونده . (آنندراج ). خشنود. (مهذب الاسماء) (دهار) (ناظم الاطباء).خوشدل و شادمان . خرسند. (ناظم الاطباء) : نبوی راضی گر ز آنکه امیرت خوانم من بدان راضی باشم که غلامم خوانی . منوچهری .چه رأی مرحوم القادر باللّه که خدای از وی راضی باد...
-
ملازمت
لغتنامه دهخدا
ملازمت . [ م ُ زَ / زِ م َ ] (از ع ، مص ) پیوسته بودن به جایی یا نزد کسی . (غیاث ). مأخوذ از تازی ، اشتغال ومواظبت و پیوسته بودن در کار و ثبات قدم و پابرجایی . (ناظم الاطباء). ملازمة. لازم گرفتن . جدا نشدن . منفک نشدن : به ملازمت آن سیرت نصیب دنیا ه...
-
موجه
لغتنامه دهخدا
موجه . [ م ُ وَج ْ ج َه ْ ] (ع ص ) صاحب جاه و وقار. (منتهی الارب ،ماده ٔ وج هَ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || چادر و گلیم دورخه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چادر وگلیم دورویه . (ناظم الاطباء). || دوروی : گل موجه ؛ گل دوروی . (از یادداشت مؤلف ) (از م...
-
مشکور
لغتنامه دهخدا
مشکور. [ م َ ] (ع ص ) پسندیده و ستوده . (غیاث ) (آنندراج ). مقبول شده در درگاه خدای تعالی جل شأنه . سپاس داشته شده و ستایش شده و ستوده شده و شکر کرده شده و سزاوار ستایش و سپاس و حمد و پسندیده و پذیره و مقبول و خوش آیند. (ناظم الاطباء) : و من اراد ال...
-
چهر
لغتنامه دهخدا
چهر. [ چ ِ ] (اِ) چهره . (از شرفنامه ٔمنیری ). صورت (دهار). روی را گویند که به عربی وجه خوانند. (برهان ) (آنندراج ). دورخ . دو رخسار. رخ . رخسار. رخساره . رو. روی . سیما. صورت . طلعت . عارض . عذار.قدام . لقاء. منظر. منظره . وجه . (یادداشت مؤلف ). ای...