کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پستائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پستائی
لغتنامه دهخدا
پستائی . [ پ َ ] (اِ) اندوخته . ذُخر. ذخیره . یخنی . دست ِ پس . پس انداز.
-
واژههای مشابه
-
پستائی کردن
لغتنامه دهخدا
پستائی کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برنهادن . اندوخته کردن . پس انداز کردن . ذخیره کردن .
-
جستوجو در متن
-
پس انداز کردن
لغتنامه دهخدا
پس انداز کردن . [ پ َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یخنی نهادن . ذخیره کردن . اندوختن . پس دست نگاه داشتن . پستائی کردن . پس افکندن . اذّخار.
-
ذاخر
لغتنامه دهخدا
ذاخر. [ خ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ذخر. فربه . فربی .سمین . || ذخیره کننده . دست پس دارنده . پستائی کننده . یخنی نهنده . || (اِخ ) نام مردی .
-
ذخر
لغتنامه دهخدا
ذخر. [ ذُ ] (ع مص ) یخنی نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مهذب الاسماء) (دهار) (منتهی الارب ). پس انداز کردن . پستائی کردن . نهادن . نگاه داشتن . اندوختن . پس اوکند کردن . پس افکند کردن . ذخیره کردن .
-
ذخیره کردن
لغتنامه دهخدا
ذخیره کردن . [ ذَ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نهادن . پس انداز کردن . ادّخار. اذّخار. انبار کردن . اندوختن . الفنجیدن . بیلفنجیدن . الفغدن . بیلفغدن . پس دست داشتن .الفختن . بیلفختن . اقتناء. ابتآر. بأر. اعتقاد. پستائی کردن . یخنی . اقماز.
-
پس انداز
لغتنامه دهخدا
پس انداز. [ پ َ اَ ] (ن مف مرکب )ذُخر. ذخیره . پس افکند. پس اوگند. یخنی . نهاده . چیز نهادن کرده . اندوخته . الفغده . دست پس . پس دست . پستائی .- صندوق پس انداز ؛ صندوقی که در آن نقد حاصل از صرفه جوئی در خرج نهند.
-
ذخر
لغتنامه دهخدا
ذخر. [ ذُ ] (ع اِ) ذخیره . (مهذب الاسماء). چیزی نگاهداشته شده برای وقتی . یخنی . (منتهی الارب ). پس انداز. پس افکند. پس اوکند. چیز پنهان کرده . چیز نهاده . پستائی . اندوخته . ج ، اَذخار : سایه ٔ کردگار پرتو لطف پروردگار ذخر زمان و کهف امان . (گلستان ...
-
قاشق
لغتنامه دهخدا
قاشق . [ ش ُ ] (ترکی ، اِ) گمان میرود از لفظ قاشمق به معنی خاریدن ، خراشیدن و تراشیدن گرفته شده است . ظرف کوچک فلزی یا چوبی که دنباله دارد و در نقل مکان غذا و خوردن آن استعمال میشود. کفچه . (فرهنگ نظام ). چمچه . (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). کمچه . ملعقه...
-
ذخایر
لغتنامه دهخدا
ذخایر. [ ذَ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ ذخیرة. ذخیره ها. پستاها. پستائی ها. دست پس ها. پس افکنده ها. پس اوکندها.اندوخته ها. نگاهداشته شده ها برای روزی : کلیدهای شهادت نهادی اندر گنج زهی ذخایر گنج تو طاعت جبار. فرخی .و این قصه دراز است و از خزائن سامانیان مالهای...
-
ذخیرة
لغتنامه دهخدا
ذخیرة. [ ذَ رَ ] (ع اِ) الفغده . چیز الفنجیده . پستا. نهاده . برنهاده .یخنی . بئرة. بؤرة. بئیرة. پس انداز. پس اوکند. پس افت . پس افکند. ذُخر. پس انداز. اندوخته . پستائی . چیز نهان کرده . آنچه نگاهداشته شود برای روزی . آن چیز که نگاهداشته شود که وقتی...
-
سازی
لغتنامه دهخدا
سازی . (حامص ) جزو دوم کلمات ، مرکب از «ساز» (نعت فاعلی مرخم ) و «ی » (حاصل مصدر) است . این کلمه اکثر به اسم ذات پیوندد و حاصل مصدر سازد بمعنی سازندگی ، بناکردن یا بعمل آوردن و استحصال و درست کردن چیزی ، و عمل و حرفه و شغل سازنده ٔ آن ، چون گری و کار...