کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرکرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرکرده
لغتنامه دهخدا
پرکرده . [ پ ُ ک َ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) مملو. انباشته . ممتلی : وزان پس بفرمود کان جام زردبیارند پرکرده از آب سرد.فردوسی .ز دینار پرکرده ده چرم گاوسه ساله فرستاده بد باژ و ساو. فردوسی .گشاد آن در گنج پرکرده جم بداد او سپه را دو ساله درم . فردوسی .- ...
-
واژههای مشابه
-
پی پرکرده
لغتنامه دهخدا
پی پرکرده . [ پ َ / پ ِ پ ُ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کره اسب و خر قوی شده و جز آن دو. || کنایه است از زیرک و مجرب . (فرهنگ نظام ). مرد کارآزموده و گرم و سرد روزگار چشیده . (آنندراج ) : نقش پای ناقه را از رشک می پوشد بخاک چون صبا هرگز ندیدم رند پی پ...
-
جستوجو در متن
-
آغسته
لغتنامه دهخدا
آغسته . [ غ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) بفشار پرکرده . چپانده .
-
محضرب
لغتنامه دهخدا
محضرب . [ م ُ ح َ رَ ] (ع ص ) پرکرده شده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تنبقیة
لغتنامه دهخدا
تنبقیة. [ ] (ع اِ) کلاهی بدون کرک که با پارچه ٔ پرکرده از پنبه سازند. (از دزی ج 1 ص 152).
-
انبارده
لغتنامه دهخدا
انبارده . [ اَم ْ دَ / دِ ] (ن مف ) انباشته . پرکرده . (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). پر. مملو. (از شعوری ج 1 ورق 129 الف ). || پرنعمت . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).بانعمت . (برهان قاطع). با نعمت و دولت . (ناظم الاطباء). فره . (دهار...
-
آموده
لغتنامه دهخدا
آموده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) آراسته . متحلی : بخوی خوش آموده بِه ْ گوهرم بر این زیستم هم بر این بگذرم . نظامی .رجوع به آمای و آمود و آمودن شود. || پرکرده . انباشته . (از برهان ). مندرج .
-
مؤتبثه
لغتنامه دهخدا
مؤتبثه . [ م ُءْ ت َب ِ ث َ ] (ع ص ) مشکی از شیر پرکرده گذاشته شود پس منتفخ گردد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). مشکی که پر ازشیر کرده بگذارند بماند و باد کند. (ناظم الاطباء).
-
ملوز
لغتنامه دهخدا
ملوز. [ م ُ ل َوْ وَ ] (ع ص ) حلواءملوز؛ حلوایی بادام مغز کرده . (مهذب الاسماء). خرمای بادام پرکرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خرمای پرکرده از بادام و جوزاغند. (ناظم الاطباء). خرمای هسته بیرون کرده و لوز به جای هسته نهاده .(یادداش...
-
دوپر
لغتنامه دهخدا
دوپر. [ دُ پ َ ] (ص مرکب ) که دو تا پر دارد. دارای دو پر مانند تیر و نیزه .(یادداشت مؤلف ). با دو جناح ، چون مرغ : خدنگ سه پرکرده ز آهن گذارچو مرغ دوپر بر سر مرغزار. نظامی .|| قسمی از اقسام جو. (یادداشت مؤلف ).
-
دوساله
لغتنامه دهخدا
دوساله . [ دُ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به دو سال . بچه ٔ انسان یا حیوان و یا هر چیزی که دو سال بر آن گذشته باشد: طفل دوساله . شتر دوساله . درخت دوساله . کار دوساله : اجزاع ؛ دوساله شدن گوسفند. (تاج المصادربیهقی ) (یادداشت مؤلف ) : چل سال رنج و غص...
-
محشو
لغتنامه دهخدا
محشو. [ م َ ش ُوو ] (ع ص ) نعت مفعولی از حشو. پرکرده . انباشته . آگنده . (ناظم الاطباء). آگنده و پر کرده شده ومملو. (غیاث ) (آنندراج ). || به حشو آگنده . به آگنه کرده . باحشو. بامغز. (یادداشت مرحوم دهخدا). قبائی محشو؛ پنبه در نهاده . (مهذب الاسماء). ...
-
مسنفة
لغتنامه دهخدا
مسنفة. [ م ُ ن ِف َ ] (ع ص ) تأنیث مسنف . اسب پیش شونده از اسبان . (منتهی الارب ). || زمین قحطرسیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || شتر ماده ٔلاغر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ): بکرة مسنفة؛ شتر ماده ٔ جوان که بر حمل آن ده ...